کلمه جو
صفحه اصلی

posed

انگلیسی به فارسی

مطرح شد، ژست گرفتن، اقامه کردن، گذاردن، قرار دادن، وانمود شدن، قیافه گرفتن، خود نمایی کردن


جملات نمونه

1. he posed as a police officer
خود را به صورت افسر پلیس جازد.

2. she posed several arguments against the new bill
او چندین استدلال علیه لایحه ی جدید ارائه کرد.

3. the bride and groom posed for a photograph
عروس و داماد برای عکسبرداری نشستند.

پیشنهاد کاربران

در معرض چیزی قرار گرفته ، گذاشته شده

posed a danger = خطر ایجاد کردن

مطرح - قراردادن - اقامه کردن - گذاردن - وضع - حالت - وانمود شدن - عکسبرداری - قیافه گرفتن برای کسی - ژست گرفتن - قیافه

مدل شدن

مطرح کردن


کلمات دیگر: