1. bureaucracy and its concomitant dangers of corruption and delay
دیوان سالاری و خطرات همایند آن که عبارتند از فساد و تاخیر
2. bureaucracy is the biggest obstacle to economic progress
دیوان سالاری بزرگترین مانع پیشرفت اقتصادی است.
3. inert bureaucracy
دیوان سالاری کندکار
4. the infuriating bureaucracy of some government offices
دیوان سالاری خشم انگیز برخی ادارات دولتی
5. too much bureaucracy breeds bribery and corruption
تشریفات اداری زیاد موجب رشوه خواری و فساد می گردد.
6. the government's labyrinthine bureaucracy
دستگاه مازمانند دیوان سالاری دولتی
7. the lower echelons of government bureaucracy
رده های پایین تر دیوان سالاری دولتی
8. all the windings of a corrupt bureaucracy
همه ی پیچ و خم های یک دستگاه اداری فاسد
9. a textbook example of the evils of bureaucracy
مثال درسنامه ای مضار دیوان سالاری
10. we must control this monstrosity which goes under the name of bureaucracy
بایستی این هیولا را که دیوان سالاری نام دارد مهار کنیم.
11. The company was burdened by a top-heavy bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]این شرکت از یک بوروکراسی سنگین تحت فشار قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]این شرکت توسط بوروکراسی سنگین و سنگین کار می کرد
12. They are faced with a mountain of bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]آن ها با کوهی از بوروکراسی روبرو هستند
[ترجمه گوگل]آنها با یک کوه بوروکراسی مواجه هستند
13. bureaucracy is the cancer of our society.
[ترجمه ترگمان]بوروکراسی، سرطان جامعه ماست
[ترجمه گوگل]بوروکراسی سرطان جامعه ما است
14. A large praetorian bureaucracy filled with ambitious and often sycophantic people makes work and makes trouble.
[ترجمه ترگمان]یک بروکراسی اداری بزرگ با شکوه و often پر از افراد جاه طلب و often کار می کند و باعث دردسر می شود
[ترجمه گوگل]بوروکراسی پرتوریا پر از افرادی است که پرجمعیت هستند، و اغلب مردم خودخواه، کار و مشکلی را ایجاد می کنند
15. This is an example of bureaucracy writ large.
[ترجمه ترگمان]این مثالی از یک حکم بروکراسی بزرگ است
[ترجمه گوگل]این نمونه ای از بوروکراسی است که بزرگ است