1. their number is disproportionate to their political influence
تعداد آنها با نفوذ سیاسی آنها تناسبی ندارد.
2. You spend a disproportionate amount of your time on sport.
[ترجمه ترگمان]شما مقدار زیادی از وقت خود را صرف ورزش می کنید
[ترجمه گوگل]شما مقدار زیادی وقت خود را صرف ورزش می کنید
3. There are a disproportionate number of girls in the class.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از دختران در کلاس وجود دارند
[ترجمه گوگل]تعداد دختران غیرمستقیم در کلاس وجود دارد
4. The government devotes a disproportionate share of the budget to military expenditure.
[ترجمه ترگمان]دولت سهم نامتناسب بودجه را به هزینه های نظامی اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]دولت بخش غیرمنصفانه بودجه را به هزینه های نظامی اختصاص می دهد
5. The punishment was grossly disproportionate to the crime.
[ترجمه ترگمان]مجازات به شدت به جرم جنایت نامتناسب بود
[ترجمه گوگل]این مجازات به شدت نسبت به جرم ناسازگار بود
6. The area contains a disproportionate number of young middle-class families.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه شامل تعداد زیادی از خانواده های طبقه متوسط جوان است
[ترجمه گوگل]این ناحیه شامل تعداد نامتناسبی از خانواده های طبقه متوسط جوان است
7. The country's great influence in the world is disproportionate to its relatively small size.
[ترجمه ترگمان]تاثیر عظیم این کشور در جهان نسبت به اندازه نسبتا کوچک آن نامتناسب است
[ترجمه گوگل]نفوذ بزرگ این کشور در جهان نسبت به اندازه آن نسبتا کوچک است
8. A disproportionate amount of time was devoted to one topic.
[ترجمه ترگمان]زمان نا متناسب زمان به یک موضوع اختصاص داشت
[ترجمه گوگل]یک مقدار نامناسب برای یک موضوع اختصاص داده شده بود
9. Clough was small in stature with disproportionate physical strength and powers of endurance.
[ترجمه ترگمان]Clough با قدرت جسمی و قدرت تحمل نامتناسب، کوچک بود
[ترجمه گوگل]Clough در مقطع کوچک با قدرت فیزیکی نامتناسب و قدرت استقامت بود
10. It never occurred to me how disproportionate was the punishment to the offence.
[ترجمه ترگمان]هرگز به ذهنم خطور نکرد که مجازات جرم چه قدر نامتناسب بوده است
[ترجمه گوگل]هرگز به من نگفتید که مجازات این جرم ناعادلانه است
11. Television also received a disproportionate amount of public attention in the press and parliamentary debate.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون همچنین مقدار زیادی از توجه عمومی را در بحث مطبوعات و پارلمان دریافت کرد
[ترجمه گوگل]تلویزیون همچنین در مطبوعات و مجامع مجلس، میزان قابل توجهی از توجه عمومی را دریافت کرد
12. Capitalists command disproportionate influence over state agencies and funding for public campaigns.
[ترجمه ترگمان]Capitalists بر روی آژانس های دولتی و بودجه کمپین های عمومی تاثیر زیادی دارد
[ترجمه گوگل]سرمایه داران به نفوذ بیش از حد بر آژانس های دولتی و تامین بودجه برای کمپین های عمومی اعمال می کنند
13. Long-term residents affected While seniors account for a disproportionate number of owner move-in evictions, other long-term residents are also affected.
[ترجمه ترگمان]ساکنان دراز مدت تحت تاثیر این مساله قرار گرفتند در حالی که سالمندان به خاطر تعداد زیادی از مالکان در حال حرکت هستند - در تخلیه، سایر ساکنان دراز مدت نیز تحت تاثیر قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]ساکنان درازمدت تحت تاثیر قرار می گیرند در حالی که افراد سالخورده تعداد زیادی از افراد منتقل می کنند، دیگر ساکنان بلند مدت نیز تحت تاثیر قرار می گیرند
14. The report shows that a disproportionate number of black women do unskilled, low-paid work.
[ترجمه ترگمان]این گزارش نشان می دهد که تعداد زیادی از زنان سیاه پوست، کار بی مهارت و دست مزد پایین انجام می دهند
[ترجمه گوگل]این گزارش نشان می دهد که تعداد غیرمستقیم زنان سیاه پوست کار غیر متخصص و کم درآمد است
15. For example it was highlighted that a disproportionate number of Black women remained in refuge accommodation for longer periods before they were rehoused.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، مشخص شد که تعداد زیادی از زنان سیاه پوست قبل از اینکه they باشند، در محل اقامت خود باقی ماندند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، مشخص شد که شمار غیرمستقیم زنان سیاه پوست به مدت طولانی تر از قبل در آنها دفن شده است