بالا بردن، متعال ساختن، روبتعالی نهادن
uplifted
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• if people's faces or arms are uplifted, they are pointing them upwards or are holding them in a high position; a literary word.
جملات نمونه
1. He uplifted his arm.
[ترجمه ترگمان]دستش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او دستش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او دستش را بالا برد
2. Everyone left the meeting feeling uplifted.
[ترجمه علی اکبر منصوری] همه جلسه را با روحیه بالا ترک کردند/همگی در حالیکه روحیه گرفته بودند جلسه را ترک گفتند!
[ترجمه ترگمان]همه از جلسه بیرون رفتند[ترجمه گوگل]هر جلسه جلسه را به سمت بالا برده بود
3. A good vacation uplifted him.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات خوبی بود که او را برپا کرده بود
[ترجمه گوگل]تعطیلات خوب او را بالا برد
[ترجمه گوگل]تعطیلات خوب او را بالا برد
4. He felt uplifted by her presence.
[ترجمه علی اکبر منصوری] اون ( آقا ) از حضور او ( خانم ) روحیه گرفت/انگیزه گرفت
[ترجمه ترگمان]از حضور او احساس شادی می کرد[ترجمه گوگل]او احساس کرد که حضور او را تقویت کرده است
5. The island was uplifted and igneous intrusions took place.
[ترجمه علی اکبر منصوری] جزیره بالا آورده شد و گدازه رانی های آذرین رخ داد!
[ترجمه ترگمان]این جزیره بالا رفته و intrusions igneous برپا شده بود[ترجمه گوگل]این جزیره ارتجاعی بود و نفوذ آذرین رخ داد
6. Their victory uplifted them.
[ترجمه علی اکبر منصوری] پیروزی شان، آنها را بالا کشید!
[ترجمه ترگمان]پیروزی آن ها را بالا می برد[ترجمه گوگل]پیروزی آنها آنها را بالا برد
7. If they are confident and compassionate, we are uplifted and encouraged.
[ترجمه علی اکبر منصوری] اگر آنها دلسوز و مطمئن باشند ما روحیه میگیریم و تشویق می شویم!
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها مطمئن و دلسوز باشند، ما تشویق و تشویق می شویم[ترجمه گوگل]اگر آنها اعتماد به نفس و دلسوزی داشته باشند، ما ارتقا یافته و تشویق می کنیم
8. Uplifted sediments would be brought from their depth-related temperature regime and subjected to lower temperatures at higher structural levels.
[ترجمه علی اکبر منصوری] رسوبات بالا آمده/بالا آورده شده، از رژیم دمایی مربوط به عمقشان آورده میشوند و تابع دماهای پایین تر در سطوح ساختاری بالاتر خواهند بود!
[ترجمه ترگمان]رسوبات uplifted از رژیم دمای مربوط به عمق خود آورده و در معرض دماهای پایین تر در سطوح بالاتری از سازه قرار دارند[ترجمه گوگل]رسوبات افزایش یافته می توانند از رطوبت درجه حرارت مربوط به آنها به دست آیند و تحت شرایط پایین تر از سطح ساختاری قرار می گیرند
9. The arm, uplifted in a cheery wave, is bony, frail, almost opalescent.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دستی که بالا آمده تا از روی شادمانی تکان داده شود، استخوانی، نحیف و تقریبا شیری رنگ است!
[ترجمه ترگمان]بازویی که در موج درخشان موج می زند، استخوانی، ضعیف و تقریبا opalescent است[ترجمه گوگل]بازو، در یک موج شاداب بالا، استخوان، ضعیف، تقریبا opalescent است
10. It uplifted him, as it always did.
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه او را بالا می برد
[ترجمه گوگل]او را همانطور که همیشه بود، بالا برد
[ترجمه گوگل]او را همانطور که همیشه بود، بالا برد
11. You should feel uplifted by the close of play.
[ترجمه علی اکبر منصوری] شما باید تا اتمام بازی با روحیه بالا/با انگیزه بالا باشید!
[ترجمه ترگمان]تو باید از نزدیک بازی احساس شادی کنی[ترجمه گوگل]شما باید با پایان بازی احساس راحتی کنید
12. The earth's movement uplifted this part of town.
[ترجمه علی اکبر منصوری] حرکت زمین این قسمت از شهر را بالا برده است!
[ترجمه ترگمان]حرکت زمین این قسمت از شهر را بالا برد[ترجمه گوگل]جنبش زمین این بخش شهر را تقویت کرد
13. Love will be uplifted, praised, but lust will be hated and condemned!
[ترجمه علی اکبر منصوری] عشق سربلند و مورد ستایش قرار خواهد گرفت اما، شهوت و هوس، مورد تنفر و رسوا خواهد شد!
[ترجمه ترگمان]عشق، ستوده خواهد شد، اما شهوت منفور و محکوم خواهد شد![ترجمه گوگل]عشق افزایش خواهد یافت، ستایش می شود، اما شهوت متنفر و محکوم خواهد شد!
14. The crane uplifted the car and moved it to a safer place.
[ترجمه ترگمان]جرثقیل خودرو را بالا برد و آن را به مکانی امن تر انتقال داد
[ترجمه گوگل]جرثقیل ماشین را بالا برد و آن را به مکان امن تر انتقال داد
[ترجمه گوگل]جرثقیل ماشین را بالا برد و آن را به مکان امن تر انتقال داد
پیشنهاد کاربران
شاد
سرخوش
سربلند
سرخوش
سربلند
صفت ) 1 - روحیه گرفته، متعالی، سر شوق آمده یا آورده شده، الهام گرفته، سربلند!
People leave my shows feeling uplifted
مردم در حالیکه سر شوق آمده اند/ روحیه گرفته اند، اجرا های منو ترک میکنند.
2 - بالا برده شده، مرتفع، بالا کشیده شده، بالا آورده شده، بالا آمده، برجسته،
Her uplifted face
صورت بالا کشیده شده او! ( لیفتینگ یا بالا کشیدن صورت برای جوان سازی صورت )
Uplifted sediments
رسوبات بالا آمده یا بالا آورده شده!
People leave my shows feeling uplifted
مردم در حالیکه سر شوق آمده اند/ روحیه گرفته اند، اجرا های منو ترک میکنند.
2 - بالا برده شده، مرتفع، بالا کشیده شده، بالا آورده شده، بالا آمده، برجسته،
Her uplifted face
صورت بالا کشیده شده او! ( لیفتینگ یا بالا کشیدن صورت برای جوان سازی صورت )
Uplifted sediments
رسوبات بالا آمده یا بالا آورده شده!
سرحال
کلمات دیگر: