کلمه جو
صفحه اصلی

seem


معنی : وانمود کردن، بنظر امدن، وانمود شدن، نمودن
معانی دیگر : به نظر رسیدن، به نظر آمدن، (معمولا پیش از مصدر) ظاهرا، چنین می نماید، مثل اینکه، شاید، احتمالا، گویی، مناسب بودن، ظاهر شدن

انگلیسی به فارسی

بنظر آمدن، نمودن، مناسب بودن، وانمود شدن، وانمودکردن، ظاهر شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: seems, seeming, seemed
(1) تعریف: to appear to be or do.
مترادف: appear, look
مشابه: come across, feel, sound

- He seems like a nice man.
[ترجمه محمدرضا] مرد خوبی به نظر میرسه
[ترجمه امیرحسین نعمت اله] او بنظر مرد خوبی می آید
[ترجمه صبا] او مرد خوبی به نظر می اید
[ترجمه ترگمان] به نظر مرد خوبی میاد
[ترجمه گوگل] او به نظر می رسد یک مرد خوب است
- The dog seems to like you.
[ترجمه هادی اسلامی] به نظر میرسد سگ شما را دوست دارد
[ترجمه یکتا] به نظر میرسدسگ شما را دوست دارد .
[ترجمه علی] به نظر میاد سگ تورو دوست داره
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد سگه از تو خوشش میاد
[ترجمه گوگل] سگ به نظر می رسد شما را دوست دارد

(2) تعریف: to appear to be true or to exist.
مترادف: appear

- It seems that I was at fault, and I'm here to apologize.
[ترجمه آرمان] به نظر میرسد اشتباه از من بود ومن برای عذرخواهی اینجا هستم .
[ترجمه amir] به نظر میرسد که من اشتباه کردم وبرای عذر خواهی اینجا هستم
[ترجمه یکتا] به نظر میرسد که من مقصر بودم ، و من اینجا هستم که عذرخواهی کنم .
[ترجمه فاطمه زهرا صادقپور] به نظر میرسه من اشتباه کردم، و اینجام تا عذرخواهی کنم.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسه که من مقصر بودم و اینجام تا معذرت خواهی کنم
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که من گم شدم و من اینجا عذرخواهی می کنم
- There seems to be a good reason for this.
[ترجمه یکتا] به نظر میرسد دلیل خوبی برای این امر وجود داشته باشد .
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد دلیل خوبی برای این کار باشه
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد یک دلیل خوب برای این است

(3) تعریف: to give an appearance, as for deceptive purposes.
مترادف: appear

- I'll seem very contrite, and then she'll forgive me.
[ترجمه آرمان مسگری] من پشیمان به نظر خواهم رسید و او مرا خواهد بخشید .
[ترجمه ترگمان] خیلی پشیمان به نظر می رسم، و بعد او مرا خواهد بخشید
[ترجمه گوگل] من به شدت مخالفم، و سپس او را به من ببخش

• appear to be, look like; give the impression of, have the appearance of
if something seems to happen or if a particular state of affairs seems to exist, you get the impression that it happens or that it exists.
you use seem to say that someone or something gives the impression of having a particular quality or feature, although you are not completely sure that you are correct.
seem is used when you are giving your opinion or attitude about something, or asking for someone else's opinion or attitude.
if you say that you cannot seem to do something, you mean that you have tried to do it and are unable to do it.

مترادف و متضاد

Synonyms: assume, be suggestive of, convey the impression, create the impression, give the feeling of, give the idea of, have the appearance of, have the aspects of, have the earmarks of, have the features of, have the qualities of, hint, imply, insinuate, intimate, look, look as if, look like, look to be, make a show of, pretend, resemble, show, show every sign of, sound, sound like, strike one as being, suggest


Antonyms: be real


وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

بنظر امدن (فعل)
beseem, seem

وانمود شدن (فعل)
pose, seem, put on

نمودن (فعل)
show, seem

appear; give the impression


جملات نمونه

1. i seem to collapse around
اصلا نا ندارم.

2. i seem to have lost my watch
مثل اینکه ساعت خود را گم کرده ام.

3. you seem to have been a bit too lavish with the salt, it's too salty
مثل این که قدری در نمک زیاده روی کرده ای،خیلی شور شده.

4. land prices seem to have reached a plateau
ظاهرا قیمت زمین ثابت شده است.

5. she doesn't seem right in her mind
ظاهرا عقلش پارسنگ برمی دارد.

6. the democrats seem to be on the bandwagon these days
این روزها به نظر می رسد که کار دمکرات ها گرفته باشد.

7. the members seem to misuse the club to further their own political aims
ظاهرا اعضا برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود از باشگاه سواستفاده می کنند.

8. they don't seem to have the intellectual equipment for the task
به نظر نمی رسد که توانایی فکری این کار را داشته باشند.

9. those experiments seem to have lapsed around 1910
ظاهرا آن آزمایشات در حدود سال 1910 متوقف شد.

10. those two seem to be lovers
به نظر می رسد که آن دو عاشق و معشوق باشند.

11. his war experiences seem not to have touched him at all
به نظر می رسد که تجربیات زمان جنگ او اصلا روی او اثری باقی نگذاشته است.

12. she did not seem to have died naturally
به نظر نمی رسید که به مرگ طبیعی مرده باشد.

13. no defeat and disappointment seem to faze him
هیچ شکست و نومیدی او را دچار هراس نمی کرد.

14. the animals are drawn with such verve that they seem to jump out of the page
حیوانات را آنقدر زنده نقاشی کرده اند که گویی از صفحه بیرون می پرند.

15. his new book is interesting; by comparison his previous books seem dull
کتاب جدید او جالب است ; در مقایسه با آن،کتاب های پیشین او کسل کننده می نماید.

16. I seem to have accumulated a lot of books.
[ترجمه ترگمان]به نظرم کلی کتاب جمع کرده ام
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تعداد زیادی کتاب را جمع آوری کرده ام

17. Georgia certainly didn't seem to be a fool.
[ترجمه ترگمان]جورجیا واقعا احمق به نظر نمی رسید
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید گرجستان گول خورده است

18. Recent events seem less serious when put into an international perspective.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای اخیر زمانی که به یک دیدگاه بین المللی تبدیل شوند، جدی به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]هنگامی که در دیدگاه های بین المللی قرار می گیرد، رویدادهای اخیر به نظر کمتر جدی می رسد

19. They seem to equate intelligent belief with credulity.
[ترجمه ترگمان]آن ها به نظر می رسد که این باور هوشمندانه را با زودباوری می دانند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها اعتقاد هوشمندانه را با اعتقادات برابر می کنند

20. T-shirts now seem almost de rigueur in the West End.
[ترجمه ترگمان]تی - تی - - تی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در حال حاضر T-shirts تقریبا در غرب End به نظر می رسد

21. The mountain villages seem to be permanently shrouded in mist.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که روستاهای کوهستانی همیشه در مه پوشیده شده اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد روستاهای کوهستانی به طور دائمی در حجاب قرار گرفته اند

22. They seem to draw down ridicule on us.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد اونا دارن ما رو مسخره می کنن
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما را مسخره می کنند

Today, Ahmad seemed very happy.

احمد امروز خیلی خوشحال به‌نظر می‌رسید.


She seemed tired.

به‌نظر می‌رسید که خسته است.


He seems to know the truth.

چنین می‌کند که از واقعیت آگاه است.


I seem to have lost my watch.

مثل اینکه ساعت خود را گم کرده‌ام.


There seems no point in going.

ظاهراً رفتن بی‌معنی است.


It seems he was there too.

احتمالاً او هم آنجا بود.


پیشنهاد کاربران

وانمود کردن به انجام کاری


وانمود کردن
ادا درآوردن

بنظر رسیدن

نمودار شدن

انگار، به ظاهر

به نظر رسیدن 🕟
Tom seems bad
تام بد به نظر می رسد

به نگر آمدن
در نگر آمدن

seem toبه مفهوم احتمال انجام کاری یا " احتمالا" بکار میرود اما به معنای" انگار"، مثل اینکه، ظاهرا، گویا. children dont seem to notice to cold انگار بچه ها متوجه سرمای هوا نیستند. . اما تفاوت seem to با seem to be در چیست؟ seem to برای برداشتهای شخصی از موضوع بکار میرودمانند he seems crazy او مثل دیوونه هاست! اما seem to be برای حقایق مسلم و عینی بکار میرودمانندthe bus seems to be fullمثل اینکه اتوبوس جا نداره ( چرا که اتوبوس دیده میشود و پر بودن آن مسلم است )

What does he seem to want to do?
Wait and see

به نظر رسیدن، نتوانستن ( با وجود تلاش )


کلمات دیگر: