بارها، بار، محموله، بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، بار زدن، پر کردن، گرانبار کردن، بار گیری شدن، تفنگ یا سلاحی را پر کردن
loads
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• lots, large amount, dozens, many, large number
جملات نمونه
1. loads of friends and acquaintances
یک دنیا دوست و آشنا
2. an artist with loads of energy
هنرمندی با یک عالمه انرژی
3. he can lift heavy loads off the ground
او می تواند بارهای سنگین را از زمین بردارد.
4. She has loads of natural talent as a runner and with rigorous training she could be a world-beater.
[ترجمه ترگمان]او استعداد ذاتی دارد، به عنوان یک دونده و با آموزش های سخت، می تواند یک beater باشد
[ترجمه گوگل]او دارای چندین استعداد طبیعی به عنوان یک دونده و با آموزش دقیق می تواند یک دنیای بی نظیر باشد
[ترجمه گوگل]او دارای چندین استعداد طبیعی به عنوان یک دونده و با آموزش دقیق می تواند یک دنیای بی نظیر باشد
5. The women came down the hill with their loads of firewood.
[ترجمه ترگمان]زن ها با loads از تپه پایین آمدند
[ترجمه گوگل]زنان با بارهای هیزم از تپه پایین آمدند
[ترجمه گوگل]زنان با بارهای هیزم از تپه پایین آمدند
6. He often loads a lot of work onto his staff.
[ترجمه هانیه] او اغلب کارهای زیادی به کارکنان خود محوّل میکند.
[ترجمه ترگمان]او اغلب کار زیادی را بر روی کارکنان خود انجام می دهد[ترجمه گوگل]او اغلب کارهای زیادی را روی کارکنان خود بارگذاری می کند
7. Two loads of woollen cloth were dispatched to the factory on December 12th.
[ترجمه ترگمان]در روز دوازدهم دسامبر دو بار لباس پشمی به کارخانه ارسال شد
[ترجمه گوگل]دو روز بارانی از پارچه پشمی در 12 دسامبر به کارخانه فرستاده شد
[ترجمه گوگل]دو روز بارانی از پارچه پشمی در 12 دسامبر به کارخانه فرستاده شد
8. All lay loads on a willing horse.
[ترجمه ترگمان]همه روی یک اسب مشتاق دراز کشیده بودند
[ترجمه گوگل]تمام بارها روی یک اسب دلخواه قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]تمام بارها روی یک اسب دلخواه قرار می گیرند
9. I took loads of photographs, but most of them didn't come out.
[ترجمه ترگمان]من کلی عکس گرفتم، ولی بیشترشون نیومدن
[ترجمه گوگل]چندین بار عکس گرفتم، اما اکثر آنها بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]چندین بار عکس گرفتم، اما اکثر آنها بیرون آمدند
10. There's loads to see in Paris.
[ترجمه ترگمان]در پاریس بارها دیده می شود
[ترجمه گوگل]بارها در پاریس دیده می شود
[ترجمه گوگل]بارها در پاریس دیده می شود
11. Teaching loads have increased in all types of school.
[ترجمه ترگمان]تدریس بارها در همه انواع مدرسه افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]بارهای آموزشی در همه نوع مدرسه افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]بارهای آموزشی در همه نوع مدرسه افزایش یافته است
12. I've got loads of things to do today.
[ترجمه ترگمان]امروز کلی کار دارم که باید انجام بدم
[ترجمه گوگل]امروزه کارهای زیادی انجام داده ام
[ترجمه گوگل]امروزه کارهای زیادی انجام داده ام
13. She invited loads of friends to her party, but only a handful of them turned up.
[ترجمه ترگمان]او دوستان زیادی را به مهمانی دعوت کرد، اما تنها معدودی از آن ها از جا بلند شدند
[ترجمه گوگل]او تعداد زیادی از دوستان را به حزب خود دعوت کرد، اما فقط تعداد انگشت شماری از آنها به وجود آمد
[ترجمه گوگل]او تعداد زیادی از دوستان را به حزب خود دعوت کرد، اما فقط تعداد انگشت شماری از آنها به وجود آمد
14. She got loads of presents.
[ترجمه ترگمان]اون یه عالمه هدیه گرفته
[ترجمه گوگل]او تعداد زیادی هدیه را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او تعداد زیادی هدیه را دریافت کرد
15. I've got loads of stuff to do today.
[ترجمه ترگمان]امروز کلی کار دارم که باید انجام بدم
[ترجمه گوگل]من امروز بارهای زیادی را برای انجام دادن دارم
[ترجمه گوگل]من امروز بارهای زیادی را برای انجام دادن دارم
پیشنهاد کاربران
کلی زیاد/تا دلت بخواد/یک عالمه/کلی/خروار
عامیانه ) یک عالمه، خروارها، تا دلت بخواد!
She has loads of natural talent
اون یک عالمه استعداد طبیعی دارد!
She has loads of natural talent
اون یک عالمه استعداد طبیعی دارد!
کلی/ زیاد
بارها ( منظور از بار وزن میباشد )
مقدار زیاد. یک عالمه. خروار
کلمات دیگر: