اسم مفعول فعل: رجوع شود به: forsake، واگذاشتن، ول کردن، ترک کردن، ترک گفتن، دست کشیدن از
forsaken
اسم مفعول فعل: رجوع شود به: forsake، واگذاشتن، ول کردن، ترک کردن، ترک گفتن، دست کشیدن از
انگلیسی به فارسی
رها شده، رها کردن، انکار کردن، پشت سرگذاشتن، ول کردن
واگذاشتن ،ول کردن ،ترک کردن ،ترک گفتن ،دست کشیدن از
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: past participle of forsake.
صفت ( adjective )
• : تعریف: abandoned; desolate; deserted.
• مشابه: abandoned, desolate
• مشابه: abandoned, desolate
- a forsaken marriage
[ترجمه ترگمان] یک ازدواج رها شده
[ترجمه گوگل] ازدواج محروم
[ترجمه گوگل] ازدواج محروم
- a forsaken place
[ترجمه ترگمان] یک مکان رها شده
[ترجمه گوگل] یک محل محروم
[ترجمه گوگل] یک محل محروم
• abandoned, deserted, neglected
a forsaken place is no longer lived in or no longer looked after; a literary word.
a forsaken place is no longer lived in or no longer looked after; a literary word.
مترادف و متضاد
abandoned
Synonyms: cast off, derelict, deserted, desolate, destitute, disowned, forlorn, friendless, godforsaken, ignored, isolated, jilted, left at the altar, left behind, left in the lurch, lonely, lorn, marooned, outcast, solitary, thrown over
Antonyms: cherished, helped, nurtured, wanted
جملات نمونه
1. He has forsaken his native Finland to live in Britain.
[ترجمه ترگمان]او وطنش فنلاند را رها کرده تا در بریتانیا زندگی کند
[ترجمه گوگل]او بومی فنلاند را برای زندگی در بریتانیا ترک کرده است
[ترجمه گوگل]او بومی فنلاند را برای زندگی در بریتانیا ترک کرده است
2. He was forsaken by his friends.
[ترجمه ترگمان]دوستانش او را رها کرده بودند
[ترجمه گوگل]او توسط دوستانش رها شد
[ترجمه گوگل]او توسط دوستانش رها شد
3. He doubted their claim to have forsaken military solutions to the civil war.
[ترجمه ترگمان]او شک داشت که آن ها راه حل نظامی را برای جنگ داخلی رها کرده باشند
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که راه حل نظامی برای جنگ داخلی را رها کرده است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که راه حل نظامی برای جنگ داخلی را رها کرده است
4. You may have forsaken chips in favour of baked potatoes but what about that weakness for crisps?
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خاطر این ضعف و چیپس چیزی به خاطر چیپس شکری مصرف کرده باشی اما این ضعف برای چیپس چه معنایی دارد؟
[ترجمه گوگل]شما ممکن است تراشه ها را به نفع سیب زمینی پخته شده ترک کنید، اما در مورد این ضعف برای چیپس ها چیست؟
[ترجمه گوگل]شما ممکن است تراشه ها را به نفع سیب زمینی پخته شده ترک کنید، اما در مورد این ضعف برای چیپس ها چیست؟
5. More than 80 older men and women have forsaken retirement to help at local schools.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۸۰ مرد و زن مسن بازنشستگی را ترک کرده اند تا به مدارس محلی کمک کنند
[ترجمه گوگل]بیش از 80 مردان و مردان مسن تر از زمان بازنشستگی برای کمک به مدارس محلی، رها شده اند
[ترجمه گوگل]بیش از 80 مردان و مردان مسن تر از زمان بازنشستگی برای کمک به مدارس محلی، رها شده اند
6. Disappointed customers and forsaken employees pretty much had to tough it out alone.
[ترجمه ترگمان]مشتریان نومید و کارمندان رها شده تقریبا مجبور بودند به تنهایی آن را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]مشتریان ناامید شده و تقریبا تمام کارکنان را از دست داده بودند
[ترجمه گوگل]مشتریان ناامید شده و تقریبا تمام کارکنان را از دست داده بودند
7. Polygamy, subdued but never forsaken under Soviet rule, has returned with a veneer of respectability.
[ترجمه ترگمان]چند همسری که تحت حاکمیت شوروی سابق باقی نمانده است، با ظاهر محترمانه بازگشته است
[ترجمه گوگل]چندزمان، تحت سلطه، اما هرگز تحت حکومت شوروی سقوط نکرد، با روکش احترام بازگشته است
[ترجمه گوگل]چندزمان، تحت سلطه، اما هرگز تحت حکومت شوروی سقوط نکرد، با روکش احترام بازگشته است
8. She has forsaken her boyfriend.
[ترجمه ترگمان]اون دوست پسرش رو رها کرده
[ترجمه گوگل]او دوست پسرش را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]او دوست پسرش را ترک کرده است
9. Cesar has also been forsaken by his former FARC comrades who condemned him as a traitor, after he was hoodwinked by an army intelligence operation masquerading as a humanitarian mission.
[ترجمه ترگمان]قیصر همچنین توسط اعضای سابق فارک که او را به عنوان خائن محکوم کرده بودند، رها شده بود، پس از اینکه او توسط یک عملیات اطلاعاتی ارتش که به عنوان یک ماموریت بشردوستانه ظاهر شد، اغفال شد
[ترجمه گوگل]سزار توسط رفقای سابق FARC خود را که او را به عنوان خائن محکوم کرد، پس از اینکه توسط یک عملیات اطلاعاتی ارتش به عنوان یک مأموریت بشردوستانه محاصره شد، رها شده است
[ترجمه گوگل]سزار توسط رفقای سابق FARC خود را که او را به عنوان خائن محکوم کرد، پس از اینکه توسط یک عملیات اطلاعاتی ارتش به عنوان یک مأموریت بشردوستانه محاصره شد، رها شده است
10. Death has forsaken them, and their names shall never be penned in the Dead Book.
[ترجمه ترگمان]مرگ آن ها را رها کرده است، و نام آن ها هرگز در کتاب مردگان ثبت نخواهد شد
[ترجمه گوگل]مرگ آنها را رها کرده و نام آنها هرگز در کتاب مرده نبوده است
[ترجمه گوگل]مرگ آنها را رها کرده و نام آنها هرگز در کتاب مرده نبوده است
11. This former Noxian soldier has forsaken her malevolent compatriots on a quest for self-discovery, wielding a shattered sword to remind her of the fractured world she left behind.
[ترجمه ترگمان]این سرباز سابق در جستجوی کشف خود را رها کرده و یک شمشیر شکسته را به دست دارد و به یاد دنیایی شکسته می اندازد که از پشت سر گذاشته است
[ترجمه گوگل]این سرباز سابق نکسانی هموطنان مخرب خود را در تلاش برای کشف خود از بین برد، با استفاده از یک شمشیر متلاش شده به یاد او از جهان شکست خورده او را ترک کرد
[ترجمه گوگل]این سرباز سابق نکسانی هموطنان مخرب خود را در تلاش برای کشف خود از بین برد، با استفاده از یک شمشیر متلاش شده به یاد او از جهان شکست خورده او را ترک کرد
12. Saying, God hath forsaken him: persecute and take him ; for there is none to deliver him.
[ترجمه ترگمان]می گفت: خدا او را رها کرده و او را رها کرده است؛ زیرا کسی نیست که او را به آنجا برساند
[ترجمه گوگل]می گوید خداوند او را رها کرده است: او را آزار و اذیت کنید؛ زیرا هیچ کس او را تحویل نمی دهد
[ترجمه گوگل]می گوید خداوند او را رها کرده است: او را آزار و اذیت کنید؛ زیرا هیچ کس او را تحویل نمی دهد
13. When once glary verbalism and illustrious oath are forsaken in the back of the Bores.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه سوگند یاد کرد سوگند یاد کرد و سوگند یاد کرد که در عقب کشتی سوگند یاد می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک لحظه صریح و سربلندی مشهور در پشت دروازه ها از بین می رود
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک لحظه صریح و سربلندی مشهور در پشت دروازه ها از بین می رود
14. Love can be forsaken by the lover capriciously, while friendship can be abandoned by the friend at any time. Only familial affection is eternal warmness.
[ترجمه ترگمان]عشق می تواند به واسطه عشق به هم سپرده شود، در حالی که دوستی می تواند در هر زمانی توسط دوست رها شود تنها محبت خانوادگی warmness ابدی است
[ترجمه گوگل]عشق را می توان توسط عاشق محروم از سر گرفت، در حالی که دوستی می تواند توسط دوست در هر زمان رها شده است فقط توجه فامیلی گرمایی ابدی است
[ترجمه گوگل]عشق را می توان توسط عاشق محروم از سر گرفت، در حالی که دوستی می تواند توسط دوست در هر زمان رها شده است فقط توجه فامیلی گرمایی ابدی است
پیشنهاد کاربران
Adj :
abandoned or deserted
متروک
دورافتاده
خالی از سکنه
کلمات دیگر: