کلمه جو
صفحه اصلی

travail


معنی : مشقت، درد زایمان، رنج زحمت، درد کشیدن، رنج بردن
معانی دیگر : کار شاق، زحمت، خون دل، کار طاقت فرسا، رنجبری، درد شدید، عذاب، درد زایمان داشتن، درد شکیدن

انگلیسی به فارسی

مشقت، درد زایمان، رنج بردن، رنج زحمت، درد شکیدن


سستی، درد زایمان، مشقت، رنج زحمت، رنج بردن، درد کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: strenuous and often painful or exhausting work; toil.
مترادف: drudgery, moil, toil
مشابه: effort, exertion, grind, labor, slavery, task, work

- The railroad was built with great travail, and many lost their lives in the endeavor as well.
[ترجمه ترگمان] راه اهن با کوشش عظیمی ساخته شده بود و بسیاری از زندگی شان در تلاش بود
[ترجمه گوگل] راه آهن با مصیبت بزرگ ساخته شد، و بسیاری نیز در تلاش خود را از دست دادند

(2) تعریف: trouble, sorrow, or suffering; anguish.
مترادف: anguish, hardship, sorrow, suffering
مشابه: adversity, agony, angst, despair, distress, grief, misery, pain, strain, stress, torment, torture, trouble, worry

(3) تعریف: the effort and pain of childbirth.
مترادف: labor
مشابه: contraction, pain, throe
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: travails, travailing, travailed
• : تعریف: to work strenuously; labor.
مترادف: drudge, grub, labor, moil, slave, slog, toil
مشابه: peg, plod, plug, work

• difficult work, labor; intense pains of childbirth; suffering caused by hardship
work hard, toil; suffer from pains of childbirth

مترادف و متضاد

مشقت (اسم)
hardship, affliction, adversity, difficulty, travail, toil

درد زایمان (اسم)
labor, travail, labour

رنج زحمت (اسم)
travail

درد کشیدن (فعل)
pain, twinge, travail

رنج بردن (فعل)
travail, toil, take care, suffer

جملات نمونه

1. the travail of an artist in a repressive environment
عذاب هنرمند در یک محیط سر کوبگر

2. after thirty years of travail he finished the shahnameh
پس از سی سال زحمت شاهنامه را تمام کرد.

3. He gained the medal through his painful travail.
[ترجمه ترگمان]او مدال را از طریق درد painful بدست آورد
[ترجمه گوگل]او مدال خود را از طریق مصیبت دردناک خود به دست آورد

4. Mothers know the travail of giving birth to a child.
[ترجمه zeinab] مادران مشقت به دنیا اوردن یک کودک را میدانند
[ترجمه ترگمان]مادران the را می دانند که کودک را به دنیا می آورد
[ترجمه گوگل]مادران می دانند که درد زایمان یک کودک است

5. He did whatever he could to ease their travail.
[ترجمه ترگمان]او هر کاری از دستش بربیاید انجام داد تا کوشش آن ها را آرام کند
[ترجمه گوگل]او هر کاری را که می تواند انجام دهد، برای کاهش درد و رنج آنها

6. Why does this inspirational man demand so much travail from his damaged body?
[ترجمه ترگمان]چرا این مرد الهام بخش همه تلاش و کوشش خود را از جسم آسیب دیده خود طلب می کند؟
[ترجمه گوگل]چرا این تقاضا مرد الهام بخش زایمان بسیار از بدن آسیب دیده خود می کند؟

7. For you remember, brothers, our labor and travail: While working night and day so as not to be burdensome to any of you, we proclaimed to you the gospel of God.
[ترجمه ترگمان]زیرا به خاطر دارید که برادران، نیروی کار و کوشش ما: هنگامی که شب و روز کار می کنید تا برای هیچ یک از شما دشوار نباشد، ما به شما انجیل خداوند را اعلام می داریم
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید، برادران، کار و شغل ما در حالی که شب و روز کار می کردید تا به هیچکس از شما سنگین نباشید، ما انجیل خدا را اعلام کردیم

8. I have seen the travail that God has given the children of men to travail in.
[ترجمه ترگمان]the را که خداوند فرزندان آدمیان را به عهده گرفته است دیده ام
[ترجمه گوگل]من شاهد بودم که خداوند فرزندان انسان را به دردسر انداخته است

9. In travail and conflict of soul He prayed for His disciples.
[ترجمه ترگمان]نیروی روحی و کش مکش روحی برای شاگردان خود دعا می خواند
[ترجمه گوگل]در مصیبت و درگیری روح او برای شاگردانش دعا کرد

10. World had to be in travail, that the meanest flower might blow.
[ترجمه ترگمان]نیروی لازم برای آن بود که دنیا به درد بخورد و the گل نیز از آن کنده شود
[ترجمه گوگل]جهان باید در معرض مصیبت باشد، که گل معنی می تواند ضربه بزند

11. Nixon, whatever his travail, would see it through.
[ترجمه ترگمان]نیکسون، هر کاری که می کرد، آن را از میان می برد
[ترجمه گوگل]نیکسون، هرچیزی که از دستش بر میاد، از طریق آن می بیند

12. Ce travail ne lui convient pas, parce qu'il n'est pas assez fort en fran? ais.
[ترجمه ترگمان]این کار اون قدر سخت نیست که تا به حال به اندازه \"فرن\" بزرگ نشده باشه؟ ais
[ترجمه گوگل]چی کار نمی کنی؟ چیکار کنی؟ AIS

13. Worlds in travail, that the meanest flower might blow.
[ترجمه ترگمان]تمام دنیا تلاش کرده و دنیا را نابود خواهد کرد
[ترجمه گوگل]جهانیان در حال نابودی هستند که میان گل ممکن است ضربه بزند

14. My children, with whom I travail again in birth until Christ is formed in you.
[ترجمه ترگمان]فرزندان من که بار دیگر کوشش خود را به دنیا آوردم تا اینکه مسیح در تو شکل گرفت
[ترجمه گوگل]فرزندان من، که با آنها دوباره در تولد مبارزه می کنند تا زمانی که مسیح در شما شکل بگیرد

After thirty years of travail he finished the Shahnameh.

پس از سی سال زحمت شاهنامه را تمام کرد.


the travail of an artist in a repressive environment

عذاب هنرمند در یک محیط سر کوبگر


پیشنهاد کاربران

دردسر


کلمات دیگر: