کلمه جو
صفحه اصلی

on the order of


به مقیاس، در حدود، تا اندازه ای همانند

انگلیسی به انگلیسی

• approximately, about

جملات نمونه

1. Her income is on the order of 9000 yuan a year.
[ترجمه ترگمان]درآمد او در حدود ۹۰۰۰ یوآن در سال است
[ترجمه گوگل]درآمد او سالانه 9000 یوان است

2. The body was exhumed on the order of the judge.
[ترجمه ترگمان]جسد در حکم قاضی نبش قبر شد
[ترجمه گوگل]بدن طبق قاضی احضار شد

3. I guess that she is on the order of 40.
[ترجمه ترگمان] حدس می زنم که اون تو سفارش ۴۰ نفر باشه
[ترجمه گوگل]حدس می زنم که او در حدود 40 است

4. Decide on the order of the presentation of material to the learner and produce flow diagrams.
[ترجمه ترگمان]درباره ترتیب ارائه مطالب به یاد گیرنده و تولید نمودارهای جریان تصمیم بگیرید
[ترجمه گوگل]در جهت ارائه مطالب به یادگیرنده تصمیم گیری کنید و نمودارهای جریان را تولید کنید

5. The vast majority are of brief duration, on the order of seconds for foremen and minutes for chief executives.
[ترجمه ترگمان]اکثریت قریب به اتفاق در مدت کوتاهی پس از چند دقیقه به مدت چند دقیقه برای روسا و مدیران اجرایی ارشد تشکیل جلسه می دهند
[ترجمه گوگل]اکثریت قریب به اتفاق از مدت کوتاهی، به ترتیب ثانیه برای سرپرستان و دقیقه برای مدیران اجرایی

6. It was something on the order of a state park.
[ترجمه ترگمان] یه چیزی تو سفارش پارک ایالتی بود
[ترجمه گوگل]چیزی در نظم یک پارک دولتی بود

7. It was bought on the order of the manager.
[ترجمه ترگمان]آن را به سفارش مدیر خرید
[ترجمه گوگل]این سفارش به سفارش مدیر خریداری شد

8. Experiment Title: 1 Based on the order of the stack in parentheses matching program design verification experimental purposes To master the order of the stack storage structure
[ترجمه ترگمان]عنوان آزمایش: ۱ براساس ترتیب دسته در داخل پرانتز مطابق با اهداف تجربی تایید طراحی دستور
[ترجمه گوگل]آزمایش 1 عنوان بر اساس ترتیب پشته در پرانتز تطبیق برنامه تطبیق برنامه های آزمایش اهداف تجربی برای تسلط بر نظم ساختار ذخیره سازی پشته

9. Based on the order of the stack in parentheses matching program design verification.
[ترجمه ترگمان]براساس سفارش انباشت در پرانتز مربوط به تایید طراحی برنامه مطابقت دارد
[ترجمه گوگل]بر اساس ترتیب پشته در پرانتز، تطبیق برنامه طراحی تطبیقی

10. The third articulation cannot be on the order of individual subjectivity but social enunciation.
[ترجمه ترگمان]بیان سوم نمی تواند به ترتیب ذهنیت فردی بلکه بیان اجتماعی باشد
[ترجمه گوگل]بیان سوم نمیتواند بر اساس نظریه فردیتی و اجتماعی باشد

11. In many applications, accuracies on the order of significant fractions of a second are acceptable.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کاربردها، دقت بر روی ترتیب کسر قابل توجه یک ثانیه قابل قبول است
[ترجمه گوگل]در بسیاری از برنامه های کاربردی، دقیق بودن به ترتیب بخش های قابل توجهی از یک ثانیه قابل قبول است

12. So what's first on the order of business?
[ترجمه ترگمان]خب، پس اول کار چی می شه؟
[ترجمه گوگل]بنابراین اولویت در مورد کسب و کار چیست؟

13. Each cluster could produce on the order of 10 gigawatts.
[ترجمه ترگمان]هر خوشه می تواند به ترتیب ۱۰ gigawatts تولید کند
[ترجمه گوگل]هر خوشه می تواند به ترتیب 10 گیگاوات تولید کند

14. The drug in not sold except on the order of a physician.
[ترجمه ترگمان]مواد مخدر به غیر از دستور یک پزشک فروخته نشده است
[ترجمه گوگل]دارو به فروش نمی رسد مگر به ترتیب یک پزشک

15. The thieves had been shot on the order of a local police captain.
[ترجمه ترگمان]دزدها به فرمان یک فرمانده پلیس محلی تیر خورده بودند
[ترجمه گوگل]دزدان به دستور یک کاپیتان پلیس محلی کشته شدند

پیشنهاد کاربران

1.
a little more or a little less than a particular amount, especially a high amount
approximately
around or about



2. Similar to


کلمات دیگر: