کلمه جو
صفحه اصلی

pliant


معنی : دمدمی مزاج، نرم، تاشو، خم شو، راضی شو، زود راضی شو
معانی دیگر : رجوع شود به: pliable

انگلیسی به فارسی

نرم، خم شو، راضی شو، زود راضی شو، دمدمی مزاج، تاشو


انعطاف پذیر، نرم، خم شو، راضی شو، زود راضی شو، دمدمی مزاج، تاشو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: pliantly (adv.), pliancy (n.), pliantness (n.)
(1) تعریف: easily flexed; supple.
مترادف: flexible, limber, lissome, lithe, malleable, pliable, soft, suggestible, supple
متضاد: rigid
مشابه: amenable, biddable, complaisant, docile, ductile, elastic, flexible, impressionable, malleable, passive, plastic, pliable, resilient, submissive, tractable

- Those green sticks are pliant, but the older wood is stiff.
[ترجمه ترگمان] از آن چوب های سبز راضی هستند، اما چوب قدیمی تر خشک است
[ترجمه گوگل] این میله های سبز غول پیکر است، اما چوب قدیمی تر سفت است

(2) تعریف: easily influenced; pliable.
متضاد: obdurate, obstinate, rigid
مشابه: flexible, malleable, pliable, soft, suggestible

• flexible; bendable; easily influenced; easily molded or shaped
someone who is pliant can be easily influenced and controlled by other people.
if something is pliant, you can bend it easily without breaking it.

مترادف و متضاد

دمدمی مزاج (صفت)
flighty, erratic, capricious, pliant

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

تاشو (صفت)
limber, pliant, flexible, foldaway, lissom, lissome, lithesome

خم شو (صفت)
limber, pliant, flexible, pliable, lithe

راضی شو (صفت)
pliant

زود راضی شو (صفت)
pliant

جملات نمونه

1. Isabel was pliant in his arms.
[ترجمه ترگمان]ایزابل در آغوش او احساس راحتی می کرد
[ترجمه گوگل]ایزابل در آغوشهایش چسبیده بود

2. She lay pliant in his arms.
[ترجمه ترگمان]او را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او در آغوش خود غوطه ور بود

3. These toys are made of pliant rubber, so they won't break.
[ترجمه ترگمان]این اسباب بازی ها از لاستیک انعطاف پذیری ساخته شده اند، بنابراین آن ها شکست نخواهند خورد
[ترجمه گوگل]این اسباب بازی ها از لاستیک قابل انعطاف ساخته شده، بنابراین آنها شکست نخورده نخواهند شد

4. She's proud and stubborn, you know, under that pliant exterior.
[ترجمه ترگمان]او مغرور و یک دنده است، می دانی، زیر آن ظاهر نرم و نرم
[ترجمه گوگل]او افتخار می کند و خسته کننده است، شما می دانید، تحت آن بیرونی گسترده

5. Pliant judges have been a problem in the past.
[ترجمه ترگمان]قضات pliant در گذشته یک مشکل بوده اند
[ترجمه گوگل]قضات مستقیما در گذشته مشکلی داشتند

6. He was deposed and replaced by a more pliant successor.
[ترجمه ترگمان]جانشین وی جانشین وی شد و جانشین وی جانشین وی شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک جانشین بزرگتر جایگزین شده است

7. The management has adopted a more pliant position, and has agreed to listen to the staff's requests.
[ترجمه ترگمان]مدیریت یک موضع انعطاف پذیر تری اتخاذ کرده است و موافقت کرده است که به درخواست های کارکنان گوش دهد
[ترجمه گوگل]مدیریت یک موقعیت غیر قابل قبول را اتخاذ کرده است و موافقت کرده است که به درخواست کارکنان گوش فرا دهد

8. The government wanted to make the press more pliant.
[ترجمه ترگمان]دولت می خواست که مطبوعات را more سازد
[ترجمه گوگل]دولت می خواست فشار رسانه ها را افزایش دهد

9. Of Isabel lying soft and pliant in his arms, her slender body pressed to his.
[ترجمه ترگمان]از ایزابل که در آغوش او نرم و نرم آرمیده بود، بدن لاغرش به او چسبیده بود
[ترجمه گوگل]از ایزابل دروغ می گوید، نرم و محکم در آغوش او، بدن تند و تیز خود را به او فشار داده است

10. The joints of his limbs were so pliant and flexible that he seemed much more like one asleep than dead.
[ترجمه ترگمان]مفاصلش این قدر نرم و انعطاف پذیر بود که به نظر می رسید بیشتر از مرده خوابیده باشد
[ترجمه گوگل]مفاصل اندامهای او بسیار انعطاف پذیر و انعطاف پذیر بود که به نظر می رسید بسیار شبیه به خوابیدن است تا مرده

11. Limbs pliant, reason suspended, she lay in a universe where nothing mattered except that he should not stop.
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن که به عقل سلیم رسید، در دنیایی دراز کشیده بود که هیچ چیز مهم نبود جز اینکه نباید دست از آن بردارد
[ترجمه گوگل]اشیاء کثیف، دلیل معلق بودن، او در یک جهان قرار دارد که در آن هیچ چیز مهم نیست جز این که او نباید متوقف شود

12. When it is dragged over pliant areas, an additional percussive tap could indicate this collision.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن بر روی نواحی انعطاف پذیر کشیده می شود، یک ضربه percussive اضافی می تواند این برخورد را نشان دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را در مناطق گسترده ای کشف می کنید، یک ضربه سوار اضافی می تواند این برخورد را نشان دهد

13. Candy knew just what El Lobo, with his pliant body and immobile gaze, was up to.
[ترجمه ترگمان]او فقط می دانست که El با بدن نرم و نرمش و نگاه خیره او به چه چیزی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]آب نبات فقط می دانست چه ال Lobo، با بدن غول پیکر و نگاه بی حرکت، بود تا

14. The world is glue, pitch, paste—always too pliant; a dough that softly kneads the kneader, and whispers to the hand the material absurdity that it should loosen its grip, renounce its labor.
[ترجمه ترگمان]دنیا چسب است، چسب، چسب، چسب، همیشه نرم است؛ یک خمیر که نرم و نرم است و به دستی که به نرمی دست آن را شل می کند، از این کار دست می کشد
[ترجمه گوگل]جهان چسب، زمین، خمیر است - همیشه بیش از حد گسترده؛ یک خمیر که صاف کننده را به راحتی می سوزاند و نجیب بودن مواد را به دست می اندازد، که باید چنگش را از بین ببرد، از کار خود رد می شود

15. Our factory's spring chairs are Both pliant and strong, and comfortaBle to sit in.
[ترجمه ترگمان]صندلی های بهار factory، هر دو نرم و قوی هستند و برای نشستن آماده می شوند
[ترجمه گوگل]صندلی های بهاری کارخانه ما هر دو کثیف و قوی و comfortaBle برای نشستن است

پیشنهاد کاربران

responsive
easily influenced
easily directed

انعطاف پذیر


کلمات دیگر: