shopping spree

- از این مغازه به اون مغازه رفتن و تا توانستن خرید کردن!
- هرچه در مغازه دیدن را خریدن!
- تا ریال آخر خرید کردن!
- خرید لجام گسیخته!
- خرید بی حد و اندازه
She went on a shopping spree
او از این مغازه به اون مغازه رفت و تا توانست خرید کرد.
او هرچه در مغازه ها دید خرید!

مثلا شما رفتید کفش بخرید ولی شلوارو مانتو غیره که لازم نداریدم میخرید

Goin to a mall and blowin all ur money on everythin u can get ur hands on. . . Especially the essentials like clothes, jewelry, and makeup.
Girl: I won a $2, 000 shopping spree at TNA! I'm headin there rite now, wanna come?
. Friend: Hell, ya! Let's move

خرید گسترده ( خصوصا در بحث پوشاک و جواهرات و فشن ) / ازین مغازه به اون مغازه رفتن و از هرکدوم با دستی پر بیرون اومدن / آتیش زدن به مال و حساب بانکیت / چیزی که خیلی از آدمارو خوشحال میکنه البته اگه خیلی پولدارتر باشن و نگران حساب بانکیشون نباشن بیشتر هم خوشحال میشن

ولخرجی