کلمه جو
صفحه اصلی

chauvinism


معنی : تعصب در وطن پرستی، میهن پرستیافراطی، میهن پرستی از روی تعصب
معانی دیگر : میهن پرستی (افراطی و پرخاشگرانه و نابخردانه)، خاک پرستی (در مقایسه با میهن دوستی)، خاک آیینی، برتر شناسی نژاد و (به ویژه) جنس خود از دیگران، برتر پنداری مردان (در مقایسه بازنان)

انگلیسی به فارسی

تعصب در وطن‌پرستی، میهن‌پرستی از روی تعصب


شوونیزم، تعصب در وطن پرستی، میهن پرستیافراطی، میهن پرستی از روی تعصب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: chauvinistic (adj.), chauvinistically (adv.), chauvinist (n.)
(1) تعریف: zealous or excessive patriotism.
مترادف: jingoism
مشابه: ethnocentrism, fanaticism, flag-waving, nationalism, partisanship, patriotism

(2) تعریف: biased and nonobjective belief in the superiority of one's own sex.
مشابه: machismo, sexism

• extreme nationalism; excessive devotion (to one's own sex, race, etc.)
chauvinism is a strong and unreasonable belief that your own country is the best and most important.

مترادف و متضاد

تعصب در وطن پرستی (اسم)
chauvinism

میهن پرستی افراطی (اسم)
chauvinism

میهن پرستی از روی تعصب (اسم)
chauvinism

extreme devotion to a belief or nation


Synonyms: bellicism, ethnocentricity, fanatical patriotism, fanaticism, jingoism, narrowness, nationalism, zealotry


Antonyms: unbias


جملات نمونه

1. male chauvinism
برتر پنداری مردان

2. the nazis infused the youth with chauvinism and hatred of foreigners
نازی ها میهن پرستی (افراطی) و تنفر از خارجیان را در جوانان تقویت می کردند.

3. The war stimulated an intense national chauvinism.
[ترجمه ترگمان]جنگ باعث تحریک میهن پرستی شدید ملی شد
[ترجمه گوگل]جنگ تحریک شورش ملی شدید ملی بود

4. It may also appeal to the latent chauvinism of many ordinary people.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است به تعصبات نهفته بسیاری از مردم عادی نیز متوسل شود
[ترجمه گوگل]این ممکن است به شوونیسم پنهان بسیاری از مردم عادی نیز تجاوز کند

5. The author lashed out against chauvinism.
[ترجمه ترگمان]نویسنده کتاب علیه تعصب افراطی را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]نویسنده در برابر شووینیسم مقاومت کرد

6. It was a typical case of British chauvinism and insularity.
[ترجمه ترگمان]این یک مورد خاص تعصب افراطی بریتانیا و insularity بود
[ترجمه گوگل]این یک مورد معمول از شووینیسم بریتانیا و ناحیه بود

7. The absence of media chauvinism is testimony, Morris Matthews believes, to the women's communication skills.
[ترجمه ترگمان]موریس Matthews بر این باور است که عدم حضور تعصب رسانه ای گواهی بر مهارت های ارتباطی زنان است
[ترجمه گوگل]موریس متیوز معتقد است که فقدان شکوفایی رسانه ها، به مهارت های ارتباطی زنان می گوید

8. Male chauvinism was rife in medicine in those days, and he is forgiven.
[ترجمه ترگمان]تعصب مردانه در این روزها پر از دارو است و او بخشیده می شود
[ترجمه گوگل]در آن روز، شوونیسم مردانه در پزشکی پدیدار شد و او ببخشاید

9. The plagues of aggressive nationalism, racism, chauvinism, xenophobia, anti-semitism and ethnic tension are still widespread.
[ترجمه ترگمان]طاعون of تهاجمی، نژادپرستی، تعصب مذهبی، بیگانه هراسی، ضد semitism و تنش قومی هنوز رواج زیادی دارند
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت ملی گرایی تهاجمی، نژادپرستی، شوونیسم، عرفان، ضد یهودی و تنش نژادی هنوز گسترده هستند

10. Bandaranaike used Sinhalese chauvinism to gain power, but found he could not control it.
[ترجمه ترگمان]Bandaranaike از تعصب وطن پرستی برای کسب قدرت استفاده کرد، اما دریافت که او نمی تواند آن را کنترل کند
[ترجمه گوگل]Bandaranaike از شوونیسم Sinhalese برای به دست آوردن قدرت استفاده کرد اما متوجه نشد که او نمیتوانست کنترلش کند

11. The chance remark that revealed his deep-rooted chauvinism and basic male insensitivity.
[ترجمه ترگمان]این حرف تصادفی که تعصبات میهنی و عدم حساسیت مرد پایه را آشکار کرد
[ترجمه گوگل]شواهد شگفت انگیز نشان می دهد که شوونیسم عمیق ریشه و بی حساسیت اولیه مرد است

12. The academy was labeled a stronghold of male chauvinism.
[ترجمه ترگمان]این آکادمی به عنوان پایگاهی از تعصب مردانه به شمار می رفت
[ترجمه گوگل]این آکادمی به عنوان حامی قلمرو شویونیسم نامگذاری شد

13. But to ascribe this to male chauvinism wouldn't be accurate either.
[ترجمه ترگمان]اما نسبت به تعصب مردانه هم دقیق نیست
[ترجمه گوگل]اما به این معنا نیست که شوونیسم مردانه نیز دقیق نخواهد بود

14. In Don's Party, chauvinism, Rabelaisian humor, and drunken sexuality reflected by the male characters in the play are three typical "ocker" characteristics.
[ترجمه ترگمان]در حزب دون، تعصب افراطی، شوخ طبعی با Rabelaisian و تمایلات جنسی مست که توسط شخصیت های مرد نمایش داده می شوند، سه ویژگی خاص \"ocker\" هستند
[ترجمه گوگل]در حزب دون، شوونیسم، طنز رابلیسی و جنسیت مست، منعکس کننده شخصیت های مردانه در این بازی، سه ویژگی معمول 'اوکر' هستند

The Nazis infused the youth with chauvinism and hatred of foreigners.

نازی‌ها میهن‌پرستی (افراطی) و تنفر از خارجیان را در جوانان تقویت می‌کردند.


male chauvinism

برترپنداری مردان


chauvinist pride

غرور برترپنداری (از جنس مخالف)


He is a chauvinist.

او خود برترپندار است./ او جنسیت‌پرست است.


پیشنهاد کاربران

برترباوری ، برترپنداری ، برتری گرایی

noun
[noncount]
disapproving
1 : an attitude that the members of your own sex are always better than those of the opposite sex
male chauvinism [=a belief that men are superior to women]
2 : the belief that your country, race, etc. , is better than any other
American chauvinism

it gets subjective and prone to chauvinism : این شخصی و متعصبانه میشه ( مستعد میهم پرستی افراطی میشه )


شُ وِنِزِم


میهن شیفتگی یا شوونیسم ( به فرانسوی: Chauvinisme ) در معنای اصلی و ابتدایی آن، یک نوع میهن پرستی افراطی و ستیزه جو، و یک ایمان کور به برتری و شکوه ملی است. با بسط معنا، شوونیسم طرفداری مفرط و غیرعقلانی به نام هر گروهی که کسی عضو آن است را شامل می شود، به خصوص هر وقت این طرفداری، همراه با کینه و بداندیشی نسبت به گروه رقیب باشد. جینگوئیسم معادل انگلیسی این واژه فرانسوی است. همچنین، در کاربرد امروزی تر، به اعتقادی گفته می شود که در آن یک جنسیت ( بیشتر در مورد مردان: male Chauvinism ) خود را برتر، با هوشتر و مهم تر از جنسیت دیگر بداند.

ریشه شناسی
این واژه از نام نیکولا شوون گرفته شده است، یک سرباز شبه عارف تحت فرمان ناپلئون بناپارت، که به نظر می رسد در انقلاب فرانسه نیز خدمت کرده باشد. با وجود عدم محبوبیت بناپارتیسم در فرانسه بعد از ۱۸۱۵، گفته می شد شوون یک هوادار بسیار پرحرارت بوده است و اغلب در لباسی با نماد امپراتور معزول مشاهده می شده است.


جنسیت شیفتگی ( خود شیفتگی جنسیتی ) - میهن برتر بینی - میهن شیفتگی

chauvinism ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: میهن شیفتگی
تعریف: وطن پرستی افراطی


کلمات دیگر: