1- (به جای برخورد با چیزی آن را) دور زدن 2- رجوع شود به: get about
get around
1- (به جای برخورد با چیزی آن را) دور زدن 2- رجوع شود به: get about
انگلیسی به فارسی
مانعی را رد کردن
تغییر مسیر دادن، بازگشت کردن به چیزی
مانعی را دور زدن
از انجام وظیفهای شانه خالی کردن
از نظر جنسی بیقید و بند بودن
دور گردن
انگلیسی به انگلیسی
• bypass, circumvent, avoid; travel from place to place; obtain favor through flattery; become public knowledge
مترادف و متضاد
Move to the other side of an obstruction
Come around something
Avoid or bypass an obstacle
Circumvent the obligation and performance of a chore
Transport oneself from place to place
Be sexually promiscuous
جملات نمونه
1. He got the doctor' s permission to get around recently.
[ترجمه قنبرزاده] اخیرا دکتر به او اجازه داده بود که در همین نزدیکی ها قدم بزند
[ترجمه ترگمان]او به دکتر اجازه داده بود که این دور و بر را پیدا کند[ترجمه گوگل]او اجازه اخذ مجوز دکتر را دریافت کرد
2. They didn't get around to typing up the letter.
[ترجمه ترگمان]ان ها دور هم جمع نشدن تا نامه را تایپ کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تایپ نامه نبودند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تایپ نامه نبودند
3. Cycling is a cheap way to get around.
[ترجمه قنبرزاده] دوچرخه سواری راه ارزان دوردور زدن است
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سواری راه ارزانی برای دور زدن است[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری یک راه ارزان برای دور زدن است
4. I think we should be able to get around most of these problems.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما باید قادر باشیم بیشتر این مشکلات را حل کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم باید بتوانیم بیشتر این مشکلات را حل کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم باید بتوانیم بیشتر این مشکلات را حل کنیم
5. We had to use public transport to get around.
[ترجمه ترگمان]ما باید از حمل و نقل عمومی برای رسیدن به اطراف استفاده می کردیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم از حمل و نقل عمومی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم از حمل و نقل عمومی استفاده کنیم
6. I typically get around 30 emails a day.
[ترجمه ترگمان]من معمولا روزانه ۳۰ ایمیل دریافت می کنم
[ترجمه گوگل]من معمولا 30 ایمیل در روز دریافت می کنم
[ترجمه گوگل]من معمولا 30 ایمیل در روز دریافت می کنم
7. He now needs a walker to get around.
[ترجمه ترگمان] اون الان به یه زامبی نیاز داره که برسه
[ترجمه گوگل]او اکنون نیاز به یک واکر دارد تا اطرافش بیفتد
[ترجمه گوگل]او اکنون نیاز به یک واکر دارد تا اطرافش بیفتد
8. The company is expected to get around this problem by borrowing from the banks.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود این شرکت با قرض گرفتن از بانک ها این مشکل را حل کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این شرکت از طریق قرض گرفتن از بانک ها به این مشکل برسد
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این شرکت از طریق قرض گرفتن از بانک ها به این مشکل برسد
9. Does Abell get around a great deal?
[ترجمه ترگمان]آیا Abell زیاد دور هم جمع می شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا عبل در مورد یک معامله بزرگ قرار دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا عبل در مورد یک معامله بزرگ قرار دارد؟
10. It's hard to get around if you're in a wheelchair.
[ترجمه ترگمان]اگر روی ویلچر باشی سخته که این دور و بر بگردی
[ترجمه گوگل]اگر در صندلی چرخدار هستید، سخت است که از آن عبور کنید
[ترجمه گوگل]اگر در صندلی چرخدار هستید، سخت است که از آن عبور کنید
11. I hope to get around to answering your letter next week.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم هفته آینده به نامه ات جواب بدهم
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانم هفته آینده پاسخ خود را به نامه شما ارسال کنم
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانم هفته آینده پاسخ خود را به نامه شما ارسال کنم
12. It's quite easy to get around London.
[ترجمه ترگمان]دور شدن از لندن کاملا آسان است
[ترجمه گوگل]این کاملا آسان است که در اطراف لندن بگردید
[ترجمه گوگل]این کاملا آسان است که در اطراف لندن بگردید
13. Tom's trying to get around his father to buy him a car.
[ترجمه ترگمان]تام داره سعی می کنه پدرش رو سوار ماشین کنه تا براش ماشین بخره
[ترجمه گوگل]تام در تلاش است تا اطراف پدرش را برای خرید یک ماشینش ببرد
[ترجمه گوگل]تام در تلاش است تا اطراف پدرش را برای خرید یک ماشینش ببرد
14. She doesn't get around much these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها زیاد دور نمی شه
[ترجمه گوگل]او این روزها خیلی زیاد نمی شود
[ترجمه گوگل]او این روزها خیلی زیاد نمی شود
15. I'll be drawing my pension before he'll ever get around to asking me to marry him!
[ترجمه ترگمان]قبل از این که از من بخواهد با او ازدواج کنم، حقوق بازنشستگیم را خواهم کشید!
[ترجمه گوگل]من بازنشستگی خواهم کرد قبل از اینکه او هرگز از من بخواهد ازدواج کند
[ترجمه گوگل]من بازنشستگی خواهم کرد قبل از اینکه او هرگز از من بخواهد ازدواج کند
پیشنهاد کاربران
رفت و آمد کردن
پیچیدن
Flu got around
آنفلوانزا شیوع پیدا کرد
آنفلوانزا شیوع پیدا کرد
مثلا i can't get around
یعنی من نمیرسم
بعدش حتما باید فعل با ing بیاد
مثلا:من نمیرسم برم بانک
I can't get around to going to the bank
یعنی من نمیرسم
بعدش حتما باید فعل با ing بیاد
مثلا:من نمیرسم برم بانک
I can't get around to going to the bank
Go or travel to diffrent place
بر مشکلی غلبه کردن بوسیله انجام یا پرهیز از انجام دادن آن ( v )
find time to do something به معنی وقت پیدا کردن برای انجام کاری , وقت کردن
از جایی به جایی دیگه رفتن
to get around this problem برای برطرف کردن این مشکل
پیچوندن کسی یا چیزی
پخش شدن
مسافرت کردن ب جاهای مختلف
It takes time for the news to get around
پبچیدن این خبر زمان میبرد.
پبچیدن این خبر زمان میبرد.
دور زدن
دور دور کردن
جهت تفریح و سرگرمی در شهر پرسه زدن
دور دور کردن
جهت تفریح و سرگرمی در شهر پرسه زدن
اصطلاح )
اجتناب کردن، طفره رفتن و شانه خالی کردن ، دور زدن یا دو دره کردن چیزی ( بجای برخورد با آن ) ، پیدا کردن راهی برای اینکه کاری یا چیزی مجبور نباشید انجام دهید!
مثال:
I can't get around talking to my neighbour
من نمیتونم از صحبت کردن با همسایه ام طفره برم/فرار کنم!
اجتناب کردن، طفره رفتن و شانه خالی کردن ، دور زدن یا دو دره کردن چیزی ( بجای برخورد با آن ) ، پیدا کردن راهی برای اینکه کاری یا چیزی مجبور نباشید انجام دهید!
مثال:
I can't get around talking to my neighbour
من نمیتونم از صحبت کردن با همسایه ام طفره برم/فرار کنم!
جابجا شدن، رفت و آمد کردن:
. Today, it's so easy to get around
امروزه جابجا شدن ( رفت و آمد کردن ) خیلی راحته. ( رفتن از جایی به جای دیگر با وسایل نقلیه مثل انواع خودرو، هواپیما، اتوبوس و . . . )
. Today, it's so easy to get around
امروزه جابجا شدن ( رفت و آمد کردن ) خیلی راحته. ( رفتن از جایی به جای دیگر با وسایل نقلیه مثل انواع خودرو، هواپیما، اتوبوس و . . . )
پخش شدن، منتشر شدن
گاهی به معنای پخش شدن خبری در همه جا
it was bliss but then you get around
این مایه خوشحالی بود ولی تو خرابش کردی
این مایه خوشحالی بود ولی تو خرابش کردی
پرسه زدن. گشتن مثلا در شهر
THE NEWS OF HIS DEATH ( GET AROUND OVER THE CITY
خبر مرگش در شهر پخش شد
خبر مرگش در شهر پخش شد
شیوع پیدا کردن، پخش شدن
It is difficult to see how to get around this problem
اینی که چجوری از این مشکل طفره میرید ( و حل ش نمی کنید ) درک وفهم ش مشکله
اینی که چجوری از این مشکل طفره میرید ( و حل ش نمی کنید ) درک وفهم ش مشکله
To move from place to place or from person to person
Deal successfully with a problem
۱ - گشتن و رفتن به مسافرت یا جایی
۲ - منتشر شدن خبر یا اطلاعاتی
۳ - دور زدن چیزی ، طفره رفتن
و اگر get around to باشه معنی وقت یا فرصت انجام کاری رو داشتم و به کاری پرداختن
اگر فعل بیاید باید با ing بیاد
Get around to doing
۲ - منتشر شدن خبر یا اطلاعاتی
۳ - دور زدن چیزی ، طفره رفتن
و اگر get around to باشه معنی وقت یا فرصت انجام کاری رو داشتم و به کاری پرداختن
اگر فعل بیاید باید با ing بیاد
Get around to doing
We know how to get around traffic congestion
ما می دونیم چطور ترافیک رو دور بزنیم
ما می دونیم چطور ترافیک رو دور بزنیم
کلمات دیگر: