کلمه جو
صفحه اصلی

conjunctive


معنی : حرف ربط، عطفی، ربط دهنده
معانی دیگر : (دستور زبان) وابسته به حرف ربط، ربطی، صورت ربطی، همبند، وصل کننده، همبستگر، رابط، همبسته، جفت شده، مشترک، چندگانه، تلفیق شده، همپیوند

انگلیسی به فارسی

ربط‌دهنده، حرف ربط


عطفی


همجوشی، حرف ربط، عطفی، ربط دهنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: that connects or joins; connective.

(2) تعریف: joined, combined, or united.

(3) تعریف: in grammar, of or denoting a conjunction or other word or phrase that connects words, phrases, clauses, or larger units of discourse or meaning, such as "still" and "in addition".
اسم ( noun )
مشتقات: conjunctively (adv.)
• : تعریف: a conjunctive word or phrase, esp. a conjunction.

• word used to link together words or phrases (i.e. and or but)
connective; of or pertaining to a conjunctive (word used to link together words or phrases)

مترادف و متضاد

حرف ربط (صفت)
conjunctive

عطفی (صفت)
conjunctive

ربط دهنده (صفت)
conjunctive

جملات نمونه

1. the word "consequently" is a conjunctive adverb
واژه ی "consequently" "حرف قید ربطی " است.

2. Then the above learned information in the conjunctive normal form clauses is used to restrict and focus the overall search space of SAT-based test pattern generation.
[ترجمه ترگمان]سپس اطلاعات یاد شده فوق در بنده ای فرم نرمال conjunctive برای محدود کردن و تمرکز فضای جستجوی کلی نسل الگوی تست SAT مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سپس اطلاعات یاد شده فوق در مقادیر فرمول conjunctive form برای محدود کردن و تمرکز فضای جستجو کلی از الگوی تست آزمایش مبتنی بر SAT استفاده می شود

3. There are few conjunctive stokes between characters except for some occasional ones. The characters are always vivid and alert, indicating the author's shrewdness and courage when writing.
[ترجمه ترگمان]در میان شخصیت های مختلف به جز برخی از موارد، چند تا stokes وجود دارد شخصیت های همیشه زنده و هوشیار هستند و به فراست و شهامت نویسنده هنگام نوشتن اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]چند کاراکتر متقابل بین کاراکترها به جز بعضی موارد گاه به گاه وجود دارد شخصیت ها همیشه زنده هستند و هشدار می دهند، نشان دهنده شجاعت و شجاعت نویسنده در هنگام نوشتن است

4. A connective word, especially a conjunction or conjunctive adverb.
[ترجمه ترگمان]یک کلمه ارتباطی، به خصوص یک شرط یا conjunctive شرط
[ترجمه گوگل]یک کلمه ی ترکیبی، به ویژه یک پیوند یا قاعده مشترک

5. Conjunctive use of surface and groundwater, keep the balance of exploitation and supplement of water resources.
[ترجمه ترگمان]استفاده از آب سطحی و زیرزمینی، حفظ تعادل بهره برداری و تکمیل منابع آب
[ترجمه گوگل]استفاده مرسوم از آبهای سطحی و زیرزمینی، تعادل بهره برداری و مکمل منابع آب را حفظ می کند

6. Aiming at the problem of equivalent conversion from conjunctive normal form to disjunctive normal form, an effective algorithm was proposed to construct reduction tree based on discernibility matrix.
[ترجمه ترگمان]با توجه به مساله تبدیل معادل از یک فرم طبیعی به حالت عادی، یک الگوریتم موثر برای ساخت درخت کاهش براساس ماتریس discernibility پیشنهاد شد
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن مشکل تبدیل معادل از شکل عادی همجوشی به شکل طبیعی دیجیتال، یک الگوریتم موثر برای ساخت درخت کاهش بر اساس ماتریس قابل تشخیص ارائه شد

7. These types of conjunctive words can be summarized into three types: juxtaposing, attaching, and condensing.
[ترجمه ترگمان]این نوع کلمات conjunctive را می توان به سه نوع خلاصه کرد: juxtaposing، اتصال، و تراکم
[ترجمه گوگل]این نوع از کلمات مشترک را می توان به سه نوع ترکیب، اتصال، و چگالی خلاصه شده است

8. Objective To study the effect of the conjunctive - road surgery combined with laser - rhytidectomy on lower blepharoplasty.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تاثیر جراحی جاده - با لیزر بر روی blepharoplasty کم تر
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر جراحی مفصل - جاده همراه با لیزر - رتی دیکتومی بر روی بلفاروپلاستی پایین

9. An new concept of saturated conjunctive normal form is introduced and the nature of SAT problem is studied for utilizing the characteristic of saturated conjunctive normal form.
[ترجمه ترگمان]یک مفهوم جدید از شکل عادی conjunctive مرسوم معرفی شده است و ماهیت مساله SAT برای استفاده از ویژگی فرم نرمال conjunctive اشباع شده مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]مفهوم جدیدی از شکل طبیعی همجوشی اشباع معرفی شده است و ماهیت مسئله SAT برای استفاده از خصوصیات فرم طبیعی اشباع همراه است

10. How are the conjunctive words structured?
[ترجمه ترگمان]کلمات conjunctive چگونه ساختار بندی می شوند؟
[ترجمه گوگل]کلمات ساختاری چگونه شکل می گیرد؟

11. There were tight junctional points in all the conjunctive sites. The open status was not observed.
[ترجمه ترگمان]در همه مناطق conjunctive نقطه junctional وجود داشت وضعیت آزاد مشاهده نشد
[ترجمه گوگل]در تمام سایت های همجوشی نقاط ضعفی وجود دارد وضعیت باز نشد

12. And and moreover are conjunctive.
[ترجمه ترگمان]و علاوه بر این، conjunctive هستند
[ترجمه گوگل]و علاوه بر این، همگام هستند

13. In the refutation tree of predicate calculus, the proved conjunctive formula.
[ترجمه ترگمان]فرمول conjunctive ثابت شده در خط رد حساب دیفرانسیل و انتگرال، فرمول conjunctive ثابت شده را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در محدوده تقلید محاسبات پیش فرض، فرمول همبستگی ثابت شده است

14. In further discussion points out that the difference reflected by conjunctive words regarding their embedding capacity is conditioned by their own syntactic and semantic properties.
[ترجمه ترگمان]در بحث بیشتر نشان می دهد که تفاوت منعکس شده توسط کلمات conjunctive در رابطه با ظرفیت تعبیه آن ها مشروط به ویژگی های نحوی و معنایی خودشان است
[ترجمه گوگل]در بحث های دیگر اشاره می شود که تفاوت در کلمات کلیدی در مورد ظرفیت جاسازی آنها منعکس شده با خواص نحوی و معنایی خودشان است

15. This paper presents a fast and efficient algorithm for discovering exceptional rules from data sets. This algorithm permits that the consequent of a rule is a conjunctive normal form.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم سریع و کارآمد برای کشف قوانین استثنایی از مجموعه های داده ارایه می دهد این الگوریتم اجازه می دهد که نتیجه یک قاعده یک شکل طبیعی conjunctive باشد
[ترجمه گوگل]این مقاله یک الگوریتم سریع و کارآمد برای کشف قوانین استثنایی از مجموعه داده ها ارائه می دهد این الگوریتم اجازه می دهد که نتیجه یک قاعده یک فرم طبیعی مشترک باشد

The word "consequently" is a conjunctive adverb.

واژه‌ی "consequently" "حرف قید ربطی" است.


پیشنهاد کاربران

پیوسته

conjunctive ( ریاضی )
واژه مصوب: عطفی
تعریف: مربوط به ترکیب عطفی

پزشکی ( ملتحمه )


کلمات دیگر: