کلمه جو
صفحه اصلی

digestible


معنی : قابل هضم، خوشگوار، گوارا
معانی دیگر : گوار، زود هضم

انگلیسی به فارسی

قابل‌هضم، گوارا


قابل هضم، خوشگوار، گوارا


انگلیسی به انگلیسی

• capable of being digested, easily digested
food that is digestible is able to be digested easily.

مترادف و متضاد

قابل هضم (صفت)
digestible

خوشگوار (صفت)
savory, savoury, tasty, palatable, digestible

گوارا (صفت)
soft, tasty, digestible, digestive, salubrious

eatable


Synonyms: absorbable, edible


جملات نمونه

1. Vegetable oil is digestible and mineral oil is not.
[ترجمه ترگمان]روغن گیاهی قابل هضم است و نفت معدنی نیست
[ترجمه گوگل]روغن نباتی قابل هضم است و نفت معدنی ندارد

2. Bananas are easily digestible.
[ترجمه ترگمان]موز به راحتی قابل هضم است
[ترجمه گوگل]موز به راحتی قابل هضم است

3. Nevertheless, Blake's achievement in producing digestible theory and illuminating analyses within the confines of such a short book is considerable.
[ترجمه ترگمان]با این حال، موفقیت (بلیک)در تولید نظریه قابل هضم و تجزیه و تحلیل های illuminating در محدوده این یک کتاب کوتاه قابل توجه است
[ترجمه گوگل]با این وجود، موفقیت بلیک در تولید نظریه هضم و تجزیه و تحلیل روشن در محدوده چنین کتاب کوتاه قابل توجه است

4. Tragedy, disaster; they moulded them into small, digestible portions.
[ترجمه ترگمان]تراژدی، فاجعه؛ آن ها را به بخش های کوچک و قابل هضم تبدیل کردند
[ترجمه گوگل]تراژدی، فاجعه؛ آنها آنها را به قطعات کوچک قابل هضم تبدیل کردند

5. The Refreshments started playing their easily digestible pop songs in January 199
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی ها در سال ۱۹۹ شروع به پخش آهنگ های پاپ کردند
[ترجمه گوگل]نوشیدنی ها در ژانویه 199 شروع به پخش آهنگ های پاپ به راحتی قابل هضم کردند

6. Single, short leaflets are more digestible.
[ترجمه ترگمان]تنها چند جزوه کوتاه و کوتاه قابل هضم هستند
[ترجمه گوگل]جزوات کوتاه تنها، کوتاه قابل هضم هستند

7. I say surprising, because some are as digestible as boot polish while others are simply unwatchable.
[ترجمه ترگمان]من تعجب می کنم، چون برخی از آن ها به اندازه لاک ناخن قابل هضم هستند در حالی که برخی دیگر به سادگی قابل هضم هستند
[ترجمه گوگل]من می گویم تعجب آور است، چون بعضی ها به عنوان چکمه لهستانی قابل هضم هستند، در حالی که دیگران به سادگی غیر قابل کنترل هستند

8. The requirements of digestible proteins were also explored passingly in the experiment.
[ترجمه ترگمان]نیازهای of قابل هضم نیز در این آزمایش ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]الزامات پروتئین های قابل هضم نیز در آزمایش مورد بررسی قرار گرفت

9. Highly digestible for quick absorption of energy and goodness.
[ترجمه ترگمان]به شدت قابل هضم برای جذب سریع انرژی و خوبی است
[ترجمه گوگل]به شدت قابل هضم برای جذب سریع انرژی و خوبی است

10. Mother cooked easily digestible millet mash at noon.
[ترجمه Saeedologi] مادر پودر قابل هضم در ظعرپخته است
[ترجمه ترگمان]مادر در هنگام ظهر به راحتی قابل هضم بود
[ترجمه گوگل]مادر پودر پودر ارزن را به راحتی در ظهر پخته می کند

11. The book's aim was to make economic theory more digestible.
[ترجمه ترگمان]هدف این کتاب آن بود که نظریه اقتصادی را بیشتر قابل هضم کند
[ترجمه گوگل]هدف کتاب این بود که تئوری اقتصادی قابل هضم باشد

12. That makes a light read, with the serious points easily digestible.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که یک نور خوانده شود، با نکات جدی قابل هضم است
[ترجمه گوگل]این باعث می شود نور به عنوان خوانده شده، با نقاط جدی به راحتی قابل هضم است

13. The government's plans to sell off state companies in several easily digestible tranches should also help.
[ترجمه ترگمان]دولت در نظر دارد شرکت های دولتی را در چندین بخش قابل هضم به فروش برساند نیز باید به آن ها کمک کند
[ترجمه گوگل]برنامه های دولت برای فروش شرکت های دولتی در چندین تراز قابل هضم نیز باید کمک کند

14. Yields are best after the second lactation and the smallness of the fat globules makes the milk very digestible.
[ترجمه ترگمان]Yields پس از شیردهی دوم بهتر است و کوچکی of چربی باعث می شود که شیر بسیار قابل هضم باشد
[ترجمه گوگل]پس از شیردهی دوم، بهترین عملکرد، و کوچک بودن چربی های چربی باعث می شود که شیر بسیار قابل هضم باشد

پیشنهاد کاربران

قابل هضم

قابل درک، فهمیدنی

digestible ( تغذیه )
واژه مصوب: گوارش پذیر
تعریف: ویژگی غذایی که قابل گوارش باشد

سبک
غذای سبک


کلمات دیگر: