1. a sleepy little town
یک شهر کوچک و آرام
2. the child is sleepy
کودک خوابش می آید.
3. a long lecture makes everyone sleepy
نطق طولانی همه را خواب آلود می کند.
4. his lengthy lecture made me sleepy
نطق طولانی او مرا خواب آلود کرد.
5. One in seven accidents is caused by sleepy drivers.
[ترجمه ترگمان]یکی از هفت تصادف توسط رانندگان خواب آلود ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]یکی از هفت حوادث ناشی از رانندگان خواب آلود است
6. Good friends, good books and a sleepy conscience : this is the ideal life. Mark Twain
[ترجمه ترگمان]دوستان خوب، کتاب های خوب و یک وجدان خواب آلود: این زندگی ایده آل است مارک تواین
[ترجمه گوگل]دوستان خوب، کتاب های خوب و وجدان خواب آلود این زندگی ایده آل است مارک تواین
7. She had just awakened, her eyes sleepy and her hair tousled.
[ترجمه ترگمان]تازه از خواب بیدار شده بود، چشمانش خواب آلود بود و موهایش ژولیده بود
[ترجمه گوگل]او فقط بیدار بود، چشم هایش خواب آلود و موهایش را برداشت
8. I felt so sleepy I couldn't stop yawning.
[ترجمه ترگمان]انقدر خواب آلود بودم که نمی توانستم خمیازه بکشم
[ترجمه گوگل]احساس کردم خیلی خواب آلود بودم نمی توانستم خفه شو
9. The alcohol was making him sleepy.
[ترجمه ترگمان]الکل او را خواب آلود می کرد
[ترجمه گوگل]الکل موجب خواب آلودگی او شد
10. The town remains sleepy despite the activity all around it.
[ترجمه ترگمان]این شهر علی رغم فعالیت تمام این مناطق، خواب آلود است
[ترجمه گوگل]با وجود فعالیت در سراسر آن، شهر خواب آلودگی دارد
11. She was so sleepy that she ran into a lamppost.
[ترجمه ترگمان]او آنقدر خواب آلود بود که به تیر چراغ برق دوید
[ترجمه گوگل]او خیلی خواب آلود بود که به یک چراغ جلو زده بود
12. You won't find much culture in this sleepy little town, I'm afraid!
[ترجمه ترگمان]متاسفانه تو این شهر کوچک خواب آلود، فرهنگ زیادی پیدا نمی کنی!
[ترجمه گوگل]شما در این شهر کوچک خواب آلود، فرهنگ زیادی نخواهید یافت، من می ترسم!
13. I am so sleepy that my attention is wandering.
[ترجمه ترگمان]من آنقدر خواب آلود هستم که توجهم را جلب کرد
[ترجمه گوگل]من خیلی خواب آلود است که توجه من سرگردان است
14. I was so sleepy, I couldn't keep my eyes open .
[ترجمه ترگمان]خیلی خواب آلود بودم، نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم
[ترجمه گوگل]من خیلی خواب آلود بودم، نمیتوانستم چشمانم را باز کنم
15. You will begin to feel sleepy as the drug enters the bloodstream.
[ترجمه ترگمان]زمانی که این دارو وارد جریان خون می شود، احساس خواب آلودگی می کنید
[ترجمه گوگل]شما شروع به احساس خواب آلودگی به عنوان مواد مخدر وارد جریان خون
16. The painkillers kicked in and he became sleepy.
[ترجمه ترگمان]مسکن به داخل ضربه زد و او خواب آلود شد
[ترجمه گوگل]داروهای مسکن لگد می زد و خواب آلود می شد