(امریکا ـ خودمانی) چاپیدن، دزدیدن از
knock over
(امریکا ـ خودمانی) چاپیدن، دزدیدن از
انگلیسی به فارسی
دست کشیدن بیش از
به زمین زدن
دزدیدن، چاپیدن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to make an object that had been standing fall to the ground.
- The wind knocked over the empty bottle.
[ترجمه hamid.rtm] باد بطری خالی را انداخت
[ترجمه ترگمان] باد بطری خالی را تکان داد[ترجمه گوگل] باد به بالای بطری خالی افتاد
• rob, burglarize (slang)
مترادف و متضاد
Rob; to stage a heist of
Bump or strike something in such a way as to tip it
جملات نمونه
1. The racoons knock over the rubbish bins in search of food, and strew the contents all over the ground.
[ترجمه نادر گنجی] راکون ها در جستجوی غذا سطل های زباله را روی زمین می اندازند و محتویات آنها را در تمام زمین پخش می کنند.
[ترجمه ترگمان]The سطل زباله را در جست و جوی خوراک می ریختند و هر all را روی زمین پاک می کردند[ترجمه گوگل]راکوئل در جستجوی غذا بر روی سطل زباله افتاد و محتویات را در سرتاسر زمین قرار داد
2. The cat knocked over the vase on the table.
[ترجمه hamid.rtm] گربه گلدان روی میز را انداخت
[ترجمه ترگمان]گربه روی میز کوبید[ترجمه گوگل]گربه بر گلدان بر روی میز افتاد
3. Coming too fast down the road, I knocked over a child on a bicycle.
[ترجمه ترگمان]، خیلی سریع از جاده اومدم پایین یه بچه رو با دوچرخه تصادف کردم
[ترجمه گوگل]با رفتن بیش از حد به پایین جاده، بیش از یک کودک در دوچرخه سوار شدم
[ترجمه گوگل]با رفتن بیش از حد به پایین جاده، بیش از یک کودک در دوچرخه سوار شدم
4. He was knocked over by a bus and broke his leg.
[ترجمه ترگمان]با یه اتوبوس تصادف کرده و پاش شکسته
[ترجمه گوگل]او توسط یک اتوبوس به ضرب گلوله کشته شد و پا را شکست
[ترجمه گوگل]او توسط یک اتوبوس به ضرب گلوله کشته شد و پا را شکست
5. She got knocked over by a taxi as she ran for the bus.
[ترجمه ترگمان]تاکسی به طرف اتوبوس دوید و با تاکسی ضربه ای به او زد
[ترجمه گوگل]او برای اتوبوس فرار کرد تا یک تاکسی برود
[ترجمه گوگل]او برای اتوبوس فرار کرد تا یک تاکسی برود
6. He'd knocked over a glass of water.
[ترجمه ترگمان]یک لیوان آب خورده بود
[ترجمه گوگل]او بیش از یک لیوان آب افتاد
[ترجمه گوگل]او بیش از یک لیوان آب افتاد
7. I knocked over a book a day.
[ترجمه ترگمان] یه روز کتاب رو خراب کردم
[ترجمه گوگل]من روزی یک کتاب گرفتم
[ترجمه گوگل]من روزی یک کتاب گرفتم
8. He accidentally knocked over an ink bottle.
[ترجمه ترگمان] تصادفی شیشه جوهر رو خورد
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی بیش از یک بطری جوهر ضربه زد
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی بیش از یک بطری جوهر ضربه زد
9. I knocked over the bucket and the water poured all over the floor.
[ترجمه ترگمان]سطل را زدم و آب روی زمین ریخته شد
[ترجمه گوگل]من بیش از سطل زدم و آب تمام زمین را ریخت
[ترجمه گوگل]من بیش از سطل زدم و آب تمام زمین را ریخت
10. A lantern was knocked over and the barn caught fire.
[ترجمه ترگمان]فانوسی در زدند و انبار آتش گرفت
[ترجمه گوگل]یک فانوس افتاد و انبار آتش گرفت
[ترجمه گوگل]یک فانوس افتاد و انبار آتش گرفت
11. The car mounted the kerb and knocked over a pedestrian.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل روی جدول بالا رفت و بر زمین افتاد
[ترجمه گوگل]ماشین ماشین را نصب کرد و روی یک عابر پیاده زد
[ترجمه گوگل]ماشین ماشین را نصب کرد و روی یک عابر پیاده زد
12. He reached for the phone and knocked over a glass.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد و لیوانش را کوبید
[ترجمه گوگل]او برای تلفن رسیده و بیش از یک لیوان زد
[ترجمه گوگل]او برای تلفن رسیده و بیش از یک لیوان زد
13. We tried our best to knock over difficulties.
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم به مشکلات غلبه کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم تا مشکلات را برطرف کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم تا مشکلات را برطرف کنیم
14. The bank around the corner was knocked over last night.
[ترجمه ترگمان]بانک در گوشه و کنار در زده شد
[ترجمه گوگل]بانک در اطراف گوشه در طول شب به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه گوگل]بانک در اطراف گوشه در طول شب به ضرب گلوله کشته شد
پیشنهاد کاربران
ریختن چیزی
انداختن کسی
کسی را زمین زدن
1 - به زمین زدن، کسی یا چیزی را به زمین انداختن، با ضربه یا هل دادن کسی یا چیزی را بر زمین انداختن، واژگون کردن
مثال: I'm sorry, I didn't mean to knock over you
معذرت میخوام!، از اینکه باعث شدم بر زمین بیفتید غرضی نداشتم!/ از قصد شما را بر زمین نزدم!
2 - شدیدا تحت تاثیر قرار دادن، بسیار متعجب کردن، گیج کردن! ( همگی با فاز مثبت )
مثال: The brand's amazing performance knocked me over completely
عملکرد شگفت انگیز برند ( تجاری ) ، منو کاملا سورپرایز کرد/ تحت تاثیر قرار داد!
3 - دزدی کردن، سرقت، دستبرد زدن ( به مکانی یا کسی ) ، ربودن کسی یا چیزی!
مثال: The gang knocked over an armored car
دارودسته اراذل اوباش یک خودروی زرهپوش را به سرقت بردند!
Max knocked over two banks in one week
مکس در یک هفته به دو تا بانک دستبرد زد!
4 - از میان برداشتن، حذف کردن، از دور خارج کردن ( طبق دیکشنری وبستر Eliminate ) !
مثال: I'm sorry, I didn't mean to knock over you
معذرت میخوام!، از اینکه باعث شدم بر زمین بیفتید غرضی نداشتم!/ از قصد شما را بر زمین نزدم!
2 - شدیدا تحت تاثیر قرار دادن، بسیار متعجب کردن، گیج کردن! ( همگی با فاز مثبت )
مثال: The brand's amazing performance knocked me over completely
عملکرد شگفت انگیز برند ( تجاری ) ، منو کاملا سورپرایز کرد/ تحت تاثیر قرار داد!
3 - دزدی کردن، سرقت، دستبرد زدن ( به مکانی یا کسی ) ، ربودن کسی یا چیزی!
مثال: The gang knocked over an armored car
دارودسته اراذل اوباش یک خودروی زرهپوش را به سرقت بردند!
Max knocked over two banks in one week
مکس در یک هفته به دو تا بانک دستبرد زد!
4 - از میان برداشتن، حذف کردن، از دور خارج کردن ( طبق دیکشنری وبستر Eliminate ) !
با وسیله نقلیه به کسی زدن و باعث کشته یا زخمی شدن وی، گشتن
تحت تاثیر قرار دادن
To rob a bank or shop. .
شکستن
واژگون کردن
کلمات دیگر: