اصطلاح ) قدرتی که میشود روی آن حساب کرد! شخص، شخصیت، سازمان یا هرچیز دیگری که صاحب قدرت و نفوذ است!
قدرتی که نباید نادیده اش گرفت!
مثال:
They say the young boxer is a force to be reckoned with, so I'm betting he'll win the match tonight
آنها میگویند که بوکسور جوان، قدرتی است که میشود روی آن حساب باز کرد، پس منم شرط می بندم که او مسابقه امشب را میبرد! /برنده خواهد شد!
قدرتی که نباید نادیده اش گرفت!
مثال:
They say the young boxer is a force to be reckoned with, so I'm betting he'll win the match tonight
آنها میگویند که بوکسور جوان، قدرتی است که میشود روی آن حساب باز کرد، پس منم شرط می بندم که او مسابقه امشب را میبرد! /برنده خواهد شد!