کلمه جو
صفحه اصلی

hold true

پیشنهاد کاربران

معتبر بودن، صدق کردن

به واقعیت پیوستن

استمرار دادن، تداوم بخشیدن، دوام داشتن، ادامه دادن، به کار گرفتن، به کار بردن، اعمال کردن، باقی ماندن، وجود داشتن، به اجرا درآوردن، صادق بودن، صدق کردن، نافذ بودن، معتبر بودن، اعتبار داشتن نسبت به چیزی

حقیقت دارد.
مثال: the same holds true about she
همین امر در مورد او صادق است/حقیقت دارد.

https://www. merriam - webster. com/dictionary/hold true

To remain true or valid
To continue to be true or valid
To be valid
To be true


Be the case .
صدق کردن.
درست بودن


کلمات دیگر: