کلمه جو
صفحه اصلی

drills

انگلیسی به فارسی

تمرینات، مته، تمرین، مشق، مشق نظامی، تمرین کردن، مته زدن، تعلیم دادن، تمرین دادن، مشق دادن، ممارست کردن


جملات نمونه

1. grammar drills
تمرین های دستور زبان

2. gang of drills
یک سری مته (به اندازه های مختلف)

3. . . . there were drills and repetitions night and day
(سعدی) . . . شب و روز تمرین و تکرار بود.

پیشنهاد کاربران

( زبان ) تمرینات

حفاری

کند و کاو ، حرکت

تمرین یا رزمایش ووو
Example
Iran Fires ballistic missiles during drilles in warning to israel
ایران موشک های بالستیک پرتاپ کرد در طی رزمایش و تمرین که به اسراییل هشدار بدن

همه دارن پیشرفت میکنندتا به مردمشون خدمت کنندرفا باشن ما برای اینکه در قدرت بمونیم دست به همه کاری میزنیم , بهانه اش گذاشتن حفظ دین اسلام و امام زمان ، بمیرم برای این خاک که هر دوره آیی خیانت و نامردی دید ، میترسم خیلی زود دیر بشه ،

ناراحتم


کلمات دیگر: