کلمه جو
صفحه اصلی

poised

انگلیسی به فارسی

قرار گرفته، نهاده


متین، موقر


انگلیسی به انگلیسی

• stable; hovering; suspended, hung; erect, upright
if a part of your body is poised, it is completely still but ready to move at any moment.
if you are poised to do something, you are ready to take action at any moment.
if you are poised, you are calm and dignified.

جملات نمونه

1. the captives poised themselves for the ordeal awaiting them
اسیران خود را برای مشقاتی که در انتظارشان بود آماده کردند.

2. the steersman poised the boat skillfully.
سکاندار با مهارت قایق را ساکن نگه داشت.

3. the soldiers were poised for the attack
سربازان برای حمله آماده شده بودند.

4. for a minute the eagle hung poised in the sky
برای لحظه ای عقاب در هوا معلق ماند.

5. The girl poised the glass on the edge of the table.
[ترجمه ترگمان]دخترک لیوان را روی لبه میز گذاشت
[ترجمه گوگل]دختر شیشه را روی لبه میز گذاشت

6. The rebels are poised for a new assault on the government garrisons.
[ترجمه ترگمان]شورشیان آماده حمله جدیدی به پادگان دولتی هستند
[ترجمه گوگل]شورشیان برای حمله جدید به نیروهای دولتی آماده هستند

7. She stood poised for a moment.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای ایستاد
[ترجمه گوگل]او برای لحظه ای آماده ایستاد

8. He sat with his pencil poised, ready to take notes.
[ترجمه علی اکبر منصوری] او با مدادش به حالت آماده نشسته، آماده برای یادداشت برداری!
[ترجمه ترگمان]با مدادش نشست و آماده بود که یادداشت بردارد
[ترجمه گوگل]او با مداد رنگی خویش نشسته و آماده یادداشت ها است

9. The economy is poised for take - off.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد آماده است
[ترجمه گوگل]اقتصاد برای اخراج آماده است

10. Tina was tense, her hand poised over the telephone.
[ترجمه ترگمان]تینا عصبی بود و دستش را روی گوشی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]تینا زمان داشت، دستش را روی تلفن گذاشت

11. US forces are poised for a massive air, land and sea assault.
[ترجمه ترگمان]نیروهای آمریکایی آماده حمله هوایی، زمینی و دریایی هستند
[ترجمه گوگل]نیروهای ایالات متحده برای حمله هوایی، سرزمین و دریا آماده هستند

12. Our region is poised for growth once the election is out of the way.
[ترجمه ترگمان]زمانی که انتخابات به پایان برسد، منطقه ما برای رشد آماده است
[ترجمه گوگل]منطقه ای که پس از انتخابات از راه بیرون می رود، برای رشد آماده است

13. The economy is poised for recovery.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد آماده بهبود است
[ترجمه گوگل]اقتصاد برای بهبودی آماده است

14. The bee hung poised above the flower.
[ترجمه ترگمان]زنبوری بر فراز گل معلق ماند
[ترجمه گوگل]زنبور در بالای گلدان آویزان بود

پیشنهاد کاربران

صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام ولی آماده بخدمت - در حالت تعادل بودن ( متعادل )

آماده ( به انجام کاری )

توازن، وضع، ثبات، به حالت موازنه در آوردن

آرام ولی آماده بخدمت - ( صفت )


کلمات دیگر: