• be in trouble, be in distress, be in a dilemma
be in the soup
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
اصطلاح قدیمی اینفرمال )
تو دردسر افتادن، تو هچل افتادن، کلاه پس معرکه بودن
The company will officially be in the soup if it loses money again this quarter
شرکت رسما کلاهش پس معرکه خواهد بود اگر باز هم در این سه ماهه، ضرر کند.
I was in the soup after I dented my mom's brand - new car
بعد از اینکه به ماشین نو مادرم آسیب زدم، تو دردسر افتادم.
تو دردسر افتادن، تو هچل افتادن، کلاه پس معرکه بودن
The company will officially be in the soup if it loses money again this quarter
شرکت رسما کلاهش پس معرکه خواهد بود اگر باز هم در این سه ماهه، ضرر کند.
I was in the soup after I dented my mom's brand - new car
بعد از اینکه به ماشین نو مادرم آسیب زدم، تو دردسر افتادم.
همه ما از یک قماشیم
کلمات دیگر: