کلمه جو
صفحه اصلی

cupid


معنی : کوپید
معانی دیگر : (اسطوره ی روم) کوپید (دارگونه ی عشق که پسر ونوس بود و به صورت پسربچه ی بالداری با تیر و پیکان تجسم می شود)، افسانه یونان کوپید، خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده

انگلیسی به فارسی

(افسانه یونان) کوپید، خدای عشق که به‌صورت کودک برهنه مجسم‌شده


کوپید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in Roman mythology, the god of love; Amor; Eros.

(2) تعریف: (l.c.) a representation of Cupid as a naked, winged boy with a bow and arrow.

• god of love (roman mythology)
artistic representation of the roman mythological god of love (especially in the shape of a chubby, naked baby boy)
cupid is the roman god of love, the son of the goddess venus. he is usually drawn as a baby boy with wings and a bow and arrow.
a cupid is a picture or statue of a pretty little boy with wings, often holding a bow and arrow.

مترادف و متضاد

کوپید (اسم)
cupid

جملات نمونه

1. May this Valentine bless us with the cupid of love and warmth of romance. Happy Valentine's Day Honey!
[ترجمه علی اکبر منصوری] باشد که این ولنتاین با خدای عشق، کیوپید، و گرمای عاشقانه به ما برکت دهد. روز ولنتاین مبارک عسلم!
[ترجمه ترگمان]شاید این والانتین به عشق عشق و عشق باشد روز ولنتاین مبارک عزیزم
[ترجمه گوگل]ممکن است این ولنتاین ما را با احمق عشق و گرمی عاشقانه برکت دهد مبارک روز ولنتاین عسل!

2. Cupid is usually depicted as a winged boy with a bow and arrow.
[ترجمه ترگمان]Cupid معمولا به عنوان یک پسر بالدار با کمان و کمان به تصویر کشیده می شود
[ترجمه گوگل]کوپید معمولا به عنوان یک پسر بالدار با کمان و فلش به تصویر کشیده می شود

3. She vowed never to play cupid again.
[ترجمه ترگمان]سوگند خورد که دیگر به مجسمه نخورد
[ترجمه گوگل]او قول داد که هرگز دوباره کوپید را بازی کند

4. Cupid had at last managed to lodge an arrow in his stony heart.
[ترجمه ترگمان]کوپیدون بالاخره توانسته بود تیری در قلب سنگی خود فرو کند
[ترجمه گوگل]کوپید در نهایت موفق به قرار دادن یک فلش در قلب سنگی خود بود

5. Sandy has played Cupid to dozens of couples since she set up a dating agency six years ago.
[ترجمه ترگمان]سندی از وقتی که ۶ سال پیش یه آژانس قرار ملاقات گذاشته بود \"کیوپید\" رو بازی کرده
[ترجمه گوگل]شنی پس از آنکه شش سال پیش یک آژانس دوستیابی را تاسیس کرد، سمیه را به ده ها تن از زوج ها تبدیل کرده است

6. One was young with a cupid face dotted with two splotches of rouge, and long brown hair.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها جوانی بود با صورتی کوچک و موهای خرمایی رنگ و موهای بلند قهوه ای
[ترجمه گوگل]یک جوان با یک صورت کوپید با دو لکه موی سرخ و موی بلند قهوه ای بود

7. Cupid had told him the whole Story and had begged for his help.
[ترجمه ترگمان]کوپیدون همه داستان را به وی گفته بود و از او تقاضای کمک کرده بود
[ترجمه گوگل]کوپید تمام داستان را به او گفته بود و از کمک او خواسته بود

8. The famous story of Cupid and Psyche is told only by Apuleius, who writes very much like Ovid.
[ترجمه ترگمان]داستان مشهور of و Psyche فقط به وسیله آپولیوس به او گفته می شود که بسیار شبیه اشعار اووید است
[ترجمه گوگل]داستان معروف کوپید و Psyche فقط توسط Apuleius است که بسیار اووید را می نویسد

9. A lead Cupid aimed his arrow from the top of a marble pillar.
[ترجمه ترگمان]مجسمه رب النوع عشق به نشانه تیر از روی ستون مرمری بالا رفت
[ترجمه گوگل]یک کوپید سرب با فلش خود از بالای ستون سنگ مرمر به سمت خود حرکت کرد

10. It is not Cupid that they need but the attentions of a sympathetic psychotherapist.
[ترجمه ترگمان]این رب النوع عشق نیست که آن ها به روان روان sympathetic نیاز دارند
[ترجمه گوگل]این کوپید نیست که آنها نیاز دارند، بلکه توجه یک رواندرمانی سمپاتیک است

11. Cupid was healed of his wound by now and longing for Psyche.
[ترجمه ترگمان]رب النوع عشق گاه به گاه از عشق خود شفا می یافت و دلش از دیر باز گشته بود
[ترجمه گوگل]کوپید از زخمش زخم شده بود و حالش خوابیده بود

12. Cupid: is represented fashion concept, selection novel modelling unusual, informer one newly.
[ترجمه ترگمان]Cupid عبارت است از مفهوم مد، مدل سازی جدید، مدل سازی غیر عادی، خبرچین به تازگی
[ترجمه گوگل]کوپید: مد مفهوم مد، انتخاب رمان مدل سازی غیر معمول، informer یک به تازگی

13. Cupid shot golden arrows into'the hearts of those his mother wanted to unite in marriage.
[ترجمه ترگمان]رب النوع عشق تیره ای زرین را به قلب کسانی که می خواست در ازدواج به هم پیوند دهد شلیک کرد
[ترجمه گوگل]کوپید به فلش های طلایی شلیک می کند و قلب مادرش را می خواهد در ازدواج متحد کند

14. Cupid draws his arrow on both footman and pharaoh.
[ترجمه ترگمان]رب النوع عشق به هر دو خدمتکار و فرعون تیر خورد
[ترجمه گوگل]کوپید فلش خود را در هر دو پاناما و فرعون تساوی می دهد

پیشنهاد کاربران

فرشته عشق


کلمات دیگر: