کلمه جو
صفحه اصلی

continent


معنی : اقلیم، قاره، خود دار، پاکدامن
معانی دیگر : کشخر، (پزشکی) قادر به نگهداشتن پیشاب یا مدفوع، خویشتندار، میانه رو، دارای کف نفس، پرهیزکار، پرهیزکننده از جماع (به خاطر ملاحظات مذهبی)، (مهجور) محدود کننده، قیدآور، (نادر) ظرف، درون نگهدار

انگلیسی به فارسی

قاره، اقلیم، پاکدامن، خود دار


اقلیم، قاره، پرهیزکار، خوددار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of the earth's major land masses, such as North America, Australia, or Antarctica.

- Asia is the largest continent on earth.
[ترجمه zha] آسیا بزرگترین قاره در زمین است.
[ترجمه amirreza_ba] اسیا بزرگترین قاره ی روی زمین است
[ترجمه نرجس] آسیا بزرگترین قاره زمین است
[ترجمه مهرداد معدنی] آسیا وسیع ترین قاره ی کره ی زمین است
[ترجمه An] اسیا بزگترین قاره کره زمین است
[ترجمه متینا] بزرگ ترین قاره روی زمین آسیاست
[ترجمه سامان] آسیا بزرگ ترین قاره روی زمین است
[ترجمه SN] آسیا پهناور ترین قاره در زمین است
[ترجمه Atena] قاره آسیا بزرگترین قاره روی زمین است.
[ترجمه یک الاغ] آسیا بهترین قاره روی زمین است
[ترجمه مهراب رحمانی] آسیا بزرگترین قاره بر روی زمین است
[ترجمه ترگمان] آسیا بزرگ ترین قاره جهان است
[ترجمه گوگل] آسیا بزرگترین قاره زمین است

(2) تعریف: (cap.) the mainland of Europe (usu. prec. by the).

- First we'll stay in England for a week, then we'll travel around the Continent.
[ترجمه p.] ابتدا برا یک هفته در انگلستان می مانیم، سپس به اطراف قاره سفر خواهیم کرد.
[ترجمه ..] اول ی هفته میمونیم انگلیس بعد میریم اروپا سفر کنیم
[ترجمه ترگمان] اول یک هفته در انگلستان می مانیم، و بعد به قاره اروپا سفر خواهیم کرد
[ترجمه گوگل] اول ما برای یک هفته یک بار در انگلستان اقامت می کنیم، سپس ما در اطراف قاره سفر می کنیم
صفت ( adjective )
مشتقات: continently (adv.)
• : تعریف: being self-restrained, esp. in sexual activity.
متضاد: incontinent, licentious, wanton

- To be continent was demanded by society, and any loss of self-restraint was punished severely.
[ترجمه ترگمان] جامعه مورد تقاضا جامعه بود، و هرگونه زیان ناشی از خویشتن داری به شدت مجازات می شد
[ترجمه گوگل] جامعه به عنوان قاره ای مورد نیاز بود و هر گونه از دست رفتن خودسرانه به شدت مجازات شد

• any of a number of large continuous land masses (usually considered to be 7: europe, asia, africa, north america, south america, australia and antarctica)
a continent is one of the world's seven large land masses, such as africa or asia.
in britain, the mainland of europe is sometimes referred to as the continent.

مترادف و متضاد

اقلیم (اسم)
continent, climate

قاره (اسم)
mainland, continent

خود دار (صفت)
continent, undemonstrative, self-collected, self-composed, self-contained, having self-control, self-controlled, self-possessed, self-restrained

پاکدامن (صفت)
virtuous, chaste, vestal, virgin, continent

chaste, pure


Synonyms: abstemious, abstentious, abstinent, ascetic, austere, bridled, celibate, curbed, inhibited, modest, restrained, self-restrained, sober, temperate


Antonyms: impure, incontinent, unchaste


جملات نمونه

1. the continent of africa
قاره ی افریقا

2. a rich continent
یک اقلیم پر برکت

3. india is a continent within a continent
هندوستان اقلیمی است در اقلیم دیگر.

4. nowadays, the old man is continent only infrequently
پیرمرد حالا به ندرت می تواند ادرار خود را نگه دارد.

5. the great mass of the continent is buried under an ice cap
بخش عمده ی این اقلیم زیر پوششی از یخ مدفون است.

6. to stretch pipes across a continent
در سرتاسر اقلیم لوله کشیدن

7. Coffee was introduced into England from the Continent.
[ترجمه Eli] قهوه از انگلستان به سایر قاره ها معرفی شد
[ترجمه ترگمان]قهوه از قاره اروپا به انگلستان آورده شد
[ترجمه گوگل]قهوه از قاره به انگلستان معرفی شد

8. He found driving on the Continent very different to Britain.
[ترجمه ترگمان]او رانندگی در قاره اروپا را بسیار با بریتانیا بسیار متفاوت می دانست
[ترجمه گوگل]او رانندگی در قاره را بسیار متفاوت با بریتانیا یافت

9. There are two long rivers within the continent.
[ترجمه ترگمان]دو رودخانه طولانی در قاره وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این قاره دو رودخانه طولانی وجود دارد

10. The scientists estimate that nearly two-thirds of the continent has become drier over the past 60 years.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان تخمین می زنند که تقریبا دو سوم قاره در طول ۶۰ سال گذشته خشک تر شده است
[ترجمه گوگل]دانشمندان بر این باورند که تقریبا دو سوم از این قاره 60 سال گذشته خشک شده است

11. Wolves are still found on the continent of Europe.
[ترجمه ترگمان]گرگ ها هنوز در قاره اروپا یافت می شوند
[ترجمه گوگل]گرگ هنوز هم در قاره اروپا یافت می شود

12. Live animals are transported across the continent, packed tightly into lorries.
[ترجمه ترگمان]حیوانات زنده در سراسر قاره به سختی به کامیون ها حمل می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات زنده در سرتاسر قاره حمل می شوند و به کامیون ها محکم بسته می شوند

13. The world's coldest continent, and the most difficult to reach, is Antarctica.
[ترجمه ترگمان]قطب جنوب دنیا و دشوارترین مناطق دنیا، قطب جنوب است
[ترجمه گوگل]سردترین قاره جهان و سخت ترین رسیدن به آن، قطب جنوب است

14. Statesmen will crisscross the Continent.
[ترجمه ترگمان]Statesmen از اروپا عبور خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ایالتی ها قاره ها را می گذرانند

15. You can't generalize about a continent as varied as Europe.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید در مورد یک قاره با تنوع در اروپا صادق باشید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید در مورد یک قاره متنوع به عنوان اروپا تعریف کنید

16. Ancient historians wrote of a lost continent beneath the ocean.
[ترجمه ترگمان]مورخین باستان درباره یک قاره گم شده در زیر اقیانوس نوشتند
[ترجمه گوگل]مورخان باستان از یک قاره گمشده زیر اقیانوس نوشتند

17. We're going to spend a weekend on the Continent.
[ترجمه ترگمان]ما آخر هفته را در قاره اروپا خواهیم گذراند
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم آخر هفته را در قاره خرج کنیم

the continent of Africa

قاره‌ی افریقا


Nowadays, the old man is continent only infrequently.

پیرمرد حالا به‌ندرت می‌تواند ادرار خود را نگه‌ دارد.


اصطلاحات

the Continent

قاره‌ی اروپا (به استثنای بریتانیای کبیر)، اقلیم اروپا


پیشنهاد کاربران

قاره . اقلیم

قاره

قاره
one of the seven main areas of land on the Earth

A large mass of land surroundeld by the sea

خُشکاد

به معنی هوا هم میاد.
floating between tho continents
بین دو شرایط اب و هوایی شناور بودن

قاره
There are five large continents in the world
پنج قاره ی بزرگ در جهان وجود دارد 🔛🔛🔛

اقلیم

قاره ، سرزمین بزرگ


کلمات دیگر: