کلمه جو
صفحه اصلی

corrupted


فاسد کردن، خراب کردن

انگلیسی به انگلیسی

• spoiled, tainted; immoral, dishonest; perverted

جملات نمونه

1. the body corrupted quickly
نعش زود گندید.

2. these texts were corrupted by careless copyists
کاتبان بی دقت،باعث خراب شدن این متون شده اند.

3. power and wealth have corrupted him
قدرت و ثروت او را فاسد کرده است.

4. socrates was accused of having corrupted the youth of athens
سقراط متهم بود که جوانان آتن را گمراه کرده است.

5. contact with the outside world has corrupted the culture of some african tribes
تماس با جهان خارج،فرهنگ برخی از قبایل افریقایی را تباه کرده است.

6. Don't corrupted themselves, life is not only an opportunity, try to.
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را خراب نکن، زندگی تنها یک فرصت نیست، سعی کن
[ترجمه گوگل]خود را فاسد نکنید، زندگی فقط یک فرصت نیست، سعی کنید

7. Don't corrupted themselves, life is not only an opportunity, try to get.
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را خراب نکن، زندگی تنها یک فرصت نیست، سعی کن آن را بگیری
[ترجمه گوگل]خود را فاسد نکنید، زندگی فقط یک فرصت نیست، سعی کنید آن را دریافت کنید

8. He was corrupted by power and ambition.
[ترجمه ترگمان]او از قدرت و جاه طلبی فاسد شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط قدرت و جاه طلبی خراب شد

9. The program has somehow corrupted the system files.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به گونه ای فایل های سیستم را خراب کرده است
[ترجمه گوگل]این برنامه به نحوی فایل های سیستم را خراب کرده است

10. She has corrupted her children.
[ترجمه ترگمان]او بچه هایش را تباه کرده است
[ترجمه گوگل]او فرزندان خود را خراب کرده است

11. When it is corrupted, people lose faith in what they hear, and that leads to violence.
[ترجمه ترگمان]وقتی فاسد می شود، مردم به آنچه می شنوند ایمان خود را از دست می دهند، و این منجر به خشونت می شود
[ترجمه گوگل]وقتی خراب شد، مردم به آنچه که می شنوند اعتقاد دارند، و به خشونت منجر می شود

12. Some of the files were corrupted and will have to be rewritten.
[ترجمه ترگمان]بعضی از فایل های مخدوش شده و باید دوباره بازنویسی شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از فایل ها خراب شده اند و باید دوباره نوشته شوند

13. For example, some of the finer type-faces are corrupted by cheap, popular computer printers.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، برخی از چهره های ظریف - توسط چاپگرهای رایانه ای ارزان قیمت و ارزان فاسد می شوند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بعضی از چهره های سبک تر از چاپگرهای ارزان و رایج کامپیوتری خراب می شوند

14. Slowly their friendship was corrupted by competition.
[ترجمه ترگمان]به تدریج دوستی آن ها با رقابت فاسد شده بود
[ترجمه گوگل]دوستی آنها به آرامی با رقابت شدید شد

پیشنهاد کاربران

مخدوش شده
خدشه دار شده
گمراه شده
دچار لغزش و اشتباه شده
دچار عیب و نقص شده




The selected package is not in correct format or corrupted


کلمات دیگر: