1. conjure up
1- (با چشم بندی یا سحر و جادو) احضار کردن
2. i conjure you to consider my case
شما را (به مقدسات ) قسم می دهم که به کار من رسیدگی کنید.
3. a name to conjure with
نام معروف و ذی نفوذ،آدم مهم و سرشناس
4. he claims that he can conjure up spirits
او ادعا می کند که می تواند ارواح را فرا بخواند.
5. He could conjure coins from behind people's ears.
[ترجمه ترگمان]او می تواند سکه ها را از پشت گوش مردم بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او می توانست سکه ها را از گوش های مردم بیرون کند
6. How am I expected to conjure up a meal for six of his friends with almost nothing in the fridge?
[ترجمه ترگمان]از کجا انتظار داشتم برای شش تا از دوستانش با تقریبا هیچ چیز در یخچال غذا درست کنم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان انتظار داشت که برای شش تن از دوستانش تقریبا هیچ چیز در یخچال نوشید؟
7. I can't simply conjure up the money out of thin air.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به سادگی پول رو از هوای رقیق درست کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم
8. Her grandfather taught her to conjure.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش بهش یاد داد که جادو کنه
[ترجمه گوگل]پدربزرگش به او آموخت که به او احترام بگذارد
9. When we think of adventurers, many of us conjure up images of larger-than-life characters trekking to the North Pole.
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد ماجراجویان فکر می کنیم، بسیاری از ما تصاویری از شخصیت های زنده و بزرگ تر را یاد می گیریم که به قطب شمال سفر می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به ماجراجویان فکر می کنیم، بسیاری از ما تصاویری از کاراکترهای بزرگتر از زندگی را به قطب شمال هدایت می کنیم
10. Unfortunately, I can't just conjure up the money out of thin air!
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، من نمی تونم پول رو از هوای رقیق درست کنم!
[ترجمه گوگل]متأسفانه من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم!
11. What does the word "feminist" conjure up for you?
[ترجمه ترگمان]واژه \"فمینیستی\" برای شما چه معنایی دارد؟
[ترجمه گوگل]کلمه 'فمینیست' چه چیزی برای شما تعریف می کند؟
12. I conjure you most earnestly to reconsider your position.
[ترجمه ترگمان]من به شما اجازه می دهم که در موقعیت خود تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل]من شما را با احترام ترغیب می کنم تا موضع خود را بازبینی کنید
13. Dieting always seems to conjure up images of endless salads.
[ترجمه ترگمان]Dieting همیشه به نظر می رسد که تصاویری از سالاد بی پایانی را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم غذایی تصاویری از سالاد های بی پایان ایجاد کند
14. He strained to conjure up her face and voice, but they had vanished.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد قیافه و صدایش را به خود جلب کند، اما ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]او به چهره و صدای او التماس کرد، اما از بین رفت
15. I cannot but conjure up the memories of the good old days.
[ترجمه ترگمان]خاطره روزه ای خوش قدیم را نمی توانم به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خاطرات روزهای خوب را تحقیر کنم