کلمه جو
صفحه اصلی

transgender

انگلیسی به فارسی

تغییر جنسیت


انگلیسی به انگلیسی

• displaying behaviors or appearance of the opposite sex; having undergone surgery to become a member the opposite sex; of or pertaining to a transgendered person

جملات نمونه

1. Karen said she is a transgender— a man who wants to be a woman and is attracted to women.
[ترجمه ترگمان]کارن گفت که او یک تغییر جنسیت داده شده است - مردی که می خواهد یک زن باشد و به زنان جذب می شود
[ترجمه گوگل]کارن گفت که او یک مرد بی گناه است - مردی که می خواهد زن باشد و برای زنان جذاب است

2. I originally thought that he is transgender desires, then found himself still infatuated with his male body, I don't want to be like a woman woman.
[ترجمه ترگمان]در واقع فکر می کردم که او یک transgender است، بعد خودش را با بدن مردانه او عشق بازی کرده، من نمی خواهم مثل یک زن باشم
[ترجمه گوگل]من در ابتدا تصور می کردم که او تمایلات تربیتی است، و سپس متوجه شد که او هنوز هم با بدن مرد خود را تحسین می کند، نمی خواهم مانند زن زن شوم

3. They also make life easier for transgender people by eliminating the need to make a public choice.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با از بین بردن نیاز به انتخاب عمومی، زندگی افراد تغییر جنسیت داده را آسان تر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین از طریق برطرف کردن نیاز به انتخاب عمومی، زندگی را برای افراد فرانسوی ساده تر می کنند

4. Orgasm is also likely to be similar in transgender and intersex individuals.
[ترجمه ترگمان]orgasm همچنین احتمالا مشابه افراد تغییر جنسیت داده و intersex است
[ترجمه گوگل]ارگاسم نیز احتمالا مشابه در افراد فرانسوی و intersex است

5. True, 66% of gay and transgender kids said they had heard homophobic remarks.
[ترجمه ترگمان]درست است، ۶۶ درصد از کودکان همجنس گرا و تغییر جنسیت داده گفته اند که اظهارات \"همجنس بازی\" را شنیده اند
[ترجمه گوگل]درست است که 66٪ بچه های همجنسگرا و همجنسگرایان گفته اند که اظهار هماهنگی می کنند

6. Thomas Beatie, a transgender man of Oregon, gets pregnant by artificial insemination.
[ترجمه ترگمان]توماس Beatie، مرد transgender اهل اورگون، با لقاح مصنوعی باردار می شود
[ترجمه گوگل]توماس بیتی، یک مرد فرانسوی اورگون، بوسیله تلقیح مصنوعی باردار می شود

7. LGBT stands for lesbian, gay, bisexual(sentence dictionary), and transgender.
[ترجمه ترگمان]LGBT برای زنان همجنس گرا، همجنس باز، دو جنس (فرهنگ لغت)، و تغییر جنسیت داده می شود
[ترجمه گوگل]LGBT برای لزبین، همجنسگرا، دوجنس گرا (فرهنگ لغت جمله)، و غیرانسانی است

8. New York transgender torch singer Baby Dee experienced something of a sleeper hit with her 200album Safe Inside The Day, co-produced by Will Oldham.
[ترجمه ترگمان]خواننده پاپ تغییر جنسیت داده نیویورک، کوچولو دی، چیزی را تجربه کرد که با ۲۰۰ آلبوم ایمن در داخل این روز که توسط ویل Oldham تولید شد، مورد اصابت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]خواننده مشعل Transgender نیویورک، Baby Dee چیزی از یک فیلم خواب با 200 آلبوم Safe Inside The Day، که توسط Will Oldham تولید شده بود، تجربه کرد

9. Recently, a transgender beauty queen even got a photo op with the prime minister.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، یک ملکه زیبایی تغییر جنسیت داده حتی یک op با نخست وزیر دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]اخیرا یک ملکه زیبایی فرانسوی حتی یک عکس با نخست وزیر داشت

10. Transgender person and - change operation should be realized correctly to push health education actively and prevent transsexualism.
[ترجمه ترگمان]عملیات تغییر کاربری و تغییر باید به درستی تشخیص داده شود تا به طور فعال آموزش بهداشت را تحت فشار قرار دهد و از transsexualism جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]فرد Transgender و - تغییر عملیات باید به طور صحیح انجام شود تا آموزش بهداشت را به طور فعال و جلوگیری از transsexualism

11. Transgender person and sex - change operation should be realized correctly to push health education actively and prevent transsexualism .
[ترجمه ترگمان]عملیات تغییر جنسیت و تغییر جنسیت باید به درستی تشخیص داده شود تا به طور فعال آموزش بهداشت را تحت فشار قرار دهد و از transsexualism جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]فرد انتقال دهنده جنسی و تغییر جنسیت باید به طور صحیح تحقق یابد تا آموزش فعالانه در زمینه آموزش بهداشت و جلوگیری از تنکسازی جنسی انجام شود

12. 'It's the biggest single piece of law reform related to transgender and intersex issues at a commonwealth level ever in this country - mind-blowing. '
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین بخش اصلاح قانون مربوط به تغییر جنسیت داده و intersex در سطح کشورهای مشترک المنافع است که در این کشور در حال دمیدن است
[ترجمه گوگل]'این بزرگترین جزء اصلاح قانون مربوط به مسائل بین المللی و بین المللی در سطح جامعۀ بین الملل است که تا کنون در این کشور به چشم می خورد '

13. They interview top AIDS experts, gay activists, condom distributors, a sex toy saleswoman, a cross-dresser playing Queen Elizabeth II and an Indian transgender hijra in a sari.
[ترجمه ترگمان]آن ها با متخصصان ایدز، فعالان همجنس گرا، توزیع کنندگان کاندوم، یک فروشنده سکس سکس، یک - بازی با ملکه الیزابت دوم و یک هندی تغییر جنسیت داده هندی در ساری صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها مصاحبه با کارشناسان بزرگ ایدز، فعالان همجنسگرا، توزیع کنندگان کاندوم، فروشندگان اسباب بازی جنسی، کراسنر بازی ملکه الیزابت II و یک هجری فرانسوی هندی در ساری هستند

14. Many seek and use the support of larger national and international Gender and Transgender Associations.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها به دنبال حمایت از انجمن های ملی و بین المللی جنسیتی و بین المللی هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد به دنبال حمایت و حمایت از انجمن های ملی و بین المللی جنسیت و ترانسدانگرا هستند

15. It is a psychiatric classification and describes the problems related to transgender identity, and transvestism.
[ترجمه ترگمان]این یک طبقه بندی روانی است و مشکلات مربوط به هویت تغییر جنسیت داده، و transvestism را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]این یک طبقه بندی روانپزشکی است و مشکلات مربوط به هویت transgender و transvesttism را توصیف می کند

پیشنهاد کاربران

شخصی که می خواهد جنسیتی مخالف حال حاضر خود را داشته باشد
تغییر جنسیت طلب
تغییر جنسیت داده
مرد زن شده یا زن مرد شده


تراجنسیتی، فراجنسیتی

1 - ( adjective ) تراجنس
used to describe someone who feels that they are not the same gender ( = sex ) as the gender ( = sex ) they were said to have when they were born
2 - ( noun ) تغییر جنسیت طلب a person who is transgender

trans = گذار، انتقال، دگر، فرا - ، ترا -
gender = جنسیت، جنس، ژاد

transgender = انتقال از جنسیتی به جنسیت دیگر / گذار از ژادی به ژاد دیگر

transgender = تراجنس، دگرجنس، منتقل الجنس، تراجنسیت، دگرژاد، تراژاد

transgender ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تراجنسیتی
تعریف: فردی که هویت جنسیتی اش با جنس زیست شناختی و نقش های جنسیتی او، که فرهنگ آن را تعیین می کند، متفاوت است و نارضایتی جنسیتی و دگرپوشی و سرانجام تغییر جنسیت او را سبب می شود


کلمات دیگر: