کلمه جو
صفحه اصلی

rite of passage


هر یک از این مراسم نیمه مذهبی: تولد، بلوغ، ازدواج، فوت، موفقیت بزرگ

انگلیسی به فارسی

حکم عبور


هر یک از این مراسم نیمه مذهبی: تولد، بلوغ، ازدواج، فوت


(در زندگی هر فرد) رویداد سرنوشت ساز، موفقیت بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a formal, often religious ceremony or procedure that marks a transition from one stage of life to another, such as marriage.

(2) تعریف: a significant event in an individual's life that marks some turning point.

• ceremony or tradition that mark major life changes; induction ceremony

مترادف و متضاد

ritual performed for change of status


Synonyms: baptism, circumcision, initiation, initiation rite, initiatory rite, rite de passage


جملات نمونه

1. Marriage is seen as a rite of passage.
[ترجمه ترگمان]ازدواج مثل یک رسم باستانی دیده می شود
[ترجمه گوگل]ازدواج به عنوان یک کلیسا گذرگاه دیده می شود

2. One lucky trainee was spared the rite of passage.
[ترجمه ترگمان]یک کار آموز خوش شانسی بود که مراسم مذهبی را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]یکی از کارآموزان خوش شانس، ریاست گذرگاه را نجات داد

3. A rite of passage, as it were.
[ترجمه ترگمان]همان طور که قبلا بود
[ترجمه گوگل]یک کلیسا از پاساژ، همانطور که بود

4. Finishing the race is the rite of passage of the distance runner.
[ترجمه ترگمان]در حال پایان دادن به مسابقه، مراسم عبور از دونده دور است
[ترجمه گوگل]مسابقه پایان دادن به مسابقات عبور از دونده فاصله است

5. After the umpteenth rubber-stamp this infuriating rite of passage, as it were, terminates: exit.
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه این تشریفات رسمی را به پایان رساند، در همان حال منتهی به پایان منتهی می شد: خروج
[ترجمه گوگل]بعد از این که علامت لاستیکی عجیب و غریب، این مراسم عجیب و غریب پاساژ، همانطور که بود، خروج را متوقف می کند

6. High school wasn't always considered a near mandatory rite of passage.
[ترجمه ترگمان]دبیرستان همیشه یک مراسم اجباری برای عبور در نظر گرفته نشده بود
[ترجمه گوگل]دبیرستان همیشه یک مجلس اجباری اجباری نبوده است

7. Valentine's Day is an important human rite of passage.
[ترجمه ترگمان]روز والنتاین یک آیین مهم انسانی است
[ترجمه گوگل]روز ولنتاین یک حکمت مهم انسان است

8. It's a rite of passage, but also one you want to do very infrequently.
[ترجمه ترگمان]این یک رسم باستانی است، اما در ضمن، شما هم مایل هستید که به ندرت انجام بدهید
[ترجمه گوگل]این یک مراسم عروسی است، اما شما نیز می خواهید این کار را انجام دهید

9. Zuba : We will hold the rite of passage in the morning!
[ترجمه ترگمان]! ما آیین عبور از صبح رو حفظ می کنیم
[ترجمه گوگل]زوبی ما صبح زود برگزار می شویم!

10. Marriage, though not the social imperative it once was, still stands for a major rite of passage into adult life.
[ترجمه ترگمان]ازدواج، هر چند که این امری اجتماعی نیست، هنوز هم برای یک مراسم مهم عبور از زندگی بزرگسالی است
[ترجمه گوگل]ازدواج، اگرچه نه یک ضرورت اجتماعی که یک بار آن را انجام داد، هنوز یک رشته بزرگ برای گذراندن زندگی بزرگسالان است

11. This idyllic feeling of romance seemed too much like a temporary state, a schoolboy rite of passage.
[ترجمه ترگمان]این احساس عالی عاشقانه بیش از یک حالت موقتی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این احساس عجیب و غریب رمانتیک به نظر می رسد بیش از حد به حالت موقت، یک رشته مکالمه مدرسه عبور

12. For many fans, metal, with its pile-driving sound and locker-room lyrics, is more than a rite of passage.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از طرفداران، فلز با صدای driving و متن رخت کن، بیش از یک مراسم مذهبی است
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از طرفداران، فلز، با صدای رانش شمع و قفل اتاق اشعار، بیش از یک محفل عبور است

13. It used to be that a paper route or an after-school job at the local grocer was viewed as a rite of passage for young people.
[ترجمه ترگمان]قبلا این بود که یک مسیر کاغذی یا یک شغل پس از مدرسه در بقال محلی به عنوان یک مراسم تصویب برای جوانان در نظر گرفته می شد
[ترجمه گوگل]از آن استفاده شد که یک مسیر مقاله یا یک کار مدرسه بعد از مدرسه در غذای محلی به عنوان یک مراسم عروسی برای جوانان مطرح شد

14. Tribal circumcision of young adolescents in many African nations is an important rite of passage into adulthood—another deeply engrained, essential tradition.
[ترجمه ترگمان]ختنه قبیله ای نوجوانان جوان در بسیاری از کشورهای آفریقایی یک مراسم مهم برای عبور به بزرگسالی است - یک سنت مهم دیگر، یک سنت مهم دیگر
[ترجمه گوگل]ختنه قبیله ای جوانان جوان در بسیاری از کشورهای آفریقایی، یک مراسم مهم گذراندن به بزرگسالی است - یکی دیگر از سنت های عمیق انگیز و ضروری

پیشنهاد کاربران

نقطه ى عطف

مراسم سرنوشت ساز

بخشی از فرآیند بلوغ، رویداد یا مراسمی سرنوشت ساز، رویدادی مهم در چرخه زندگی!

مناسک گذار

آیینی برای عبور از یک مرحله ی زندگی به مرحله ی بعد / چیزی شبیه جشن تکلیف!


کلمات دیگر: