کلمه جو
صفحه اصلی

lifestyle


شیوه ی زندگی، سطح و سبک زندگی (life style هم می نویسند)، زندگی در افریقا دشوار است

انگلیسی به فارسی

شیوهی زندگی، سطح و سبک زندگی (life style هم می‌نویسند)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the general mode of living of a person or group, including attitudes, occupational and class characteristics, financial priorities, possessions, and the like.
مشابه: life, living, modus vivendi

• way of life
your lifestyle is the way you live, for example the things you normally do.
manner of living, style of life that one leads

مترادف و متضاد

way of life


Synonyms: behavior, conduct, habits, style of living, way of acting


جملات نمونه

1. this lifestyle will not be conducive to physical and spiritual health
این روش زندگی منجربه سلامتی جسمی و روحی نخواهد شد.

2. those who are used to a western lifestyle find it hard to live in africa
برای آنان که به شیوه ی زندگی غربی خو گرفته اند،زندگی در افریقا دشوار است.

3. They lived a very lavish lifestyle .
[ترجمه A.A] آنها پر زرق و برق زندگی میکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها شیوه زندگی بسیار پر هزینه زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک شیوه زندگی پرطرفدار زندگی می کردند

4. Her lifestyle was out of kilter with her politics.
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی او از kilter با سیاست او خارج شده بود
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی او با سیاست هایش فرق داشت

5. They criticized the ostentatious lifestyle of their leaders.
[ترجمه ترگمان]آن ها سبک زندگی رهبران خود را مورد انتقاد قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها از شیوه های شگفت انگیز رهبرانشان انتقاد کردند

6. He ran up stupendous debts through his extravagant lifestyle.
[ترجمه ترگمان]او از طریق شیوه زندگی عجیب و غریب خود بدهی های هنگفتی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او از طریق شیوه زندگی عجیب و غریب خود، بدهی های شگفت انگیزی را به اجرا درآورد

7. Regular exercise is part of a healthy lifestyle .
[ترجمه ترگمان]ورزش منظم بخشی از سبک زندگی سالم است
[ترجمه گوگل]ورزش منظم بخشی از یک سبک زندگی سالم است

8. The writer's flamboyant lifestyle was well known.
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی پر زرق و برق نویسنده مشهور بود
[ترجمه گوگل]سبک زندگی پرطرفدار نویسنده به خوبی شناخته شده است

9. He doesn't have a very healthy lifestyle.
[ترجمه sakineh tebbi] شیوه ی زندگی او سالم نیست.
[ترجمه ترگمان]او یک سبک زندگی سالم ندارد
[ترجمه گوگل]او سبک زندگی بسیار سالم ندارد

10. His lifestyle predisposed him to high blood pressure.
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی او او را به فشار خون بالا مستعد کرد
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی او او را به فشار خون بالا سوق داد

11. She had to change her lifestyle and eating habits.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود سبک زندگی و عادات غذایی خود را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]او مجبور بود شیوه زندگی و عادات غذایی خود را تغییر دهد

12. He had a wildly extravagant lifestyle.
[ترجمه ترگمان] اون یه شیوه زندگی وحشیانه ای داشت
[ترجمه گوگل]او سبک زندگی پر از عجیب و غریب داشت

13. Suddenly she was catapulted into his jet-set lifestyle.
[ترجمه ترگمان]ناگهان او به سبک زندگی jet پرتاب شد
[ترجمه گوگل]ناگهان او را به شیوه زندگی جت خود تنظیم کرد

14. They lead an extremely lavish lifestyle.
[ترجمه ترگمان]آن ها شیوه زندگی بسیار پر هزینه را هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک شیوه زندگی بسیار پربار را رهبری می کنند

15. She's always cutting down my lifestyle.
[ترجمه ترگمان]او همیشه سبک زندگی من را قطع می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه سبک زندگی من را بریده است

16. The city lifestyle seems to suit her - she's certainly looking very well.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سبک زندگی شهری متناسب با او باشد - او قطعا بسیار خوب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد شیوه زندگی شهر به نظر او مناسب است - او مطمئنا خیلی خوب به دنبال دارد

17. They will share a similar life style which to some degree will distinguish them from members of other social strata.
[ترجمه ترگمان]آن ها سبک زندگی مشابهی را به اشتراک خواهند گذاشت که تا حدی آن ها را از اعضای طبقات اجتماعی متمایز می سازد
[ترجمه گوگل]آنها سبک زندگی مشابهی را به اشتراک می گذارند که تا حدی آنها را از اعضای سایر گروه های اجتماعی تشخیص می دهد

18. Aspects of his work, his life style, are disagreeable to him in the extreme.
[ترجمه ترگمان]Aspects از کارش، سبک زندگی، برای او نامطبوع است
[ترجمه گوگل]جنبه های کار او، شیوه زندگی او، در افراطی او را ناراحت می کند

19. Intrigued by their free and easy life style, the Parker's find their long held values being easily manipulated.
[ترجمه ترگمان]با توجه به سبک زندگی آزاد و ساده آن ها، پارکر متوجه می شود که ارزش های بلند مدت خود را به راحتی دستکاری می کنند
[ترجمه گوگل]پارکر با شیوه زندگی آزاد و آسان خود، با ارزش خود را به راحتی دستکاری می کنند

20. In each case the life style and violent death is similar.
[ترجمه ترگمان]در هر مورد سبک زندگی و مرگ خشونت آمیز مشابه است
[ترجمه گوگل]در هر مورد، سبک زندگی و مرگ خشونت مشابه است

21. What life style do those elite pursue?They pursue uniqueness, but not bizarreness .
[ترجمه ترگمان]این نخبگان چه سبک زندگی را دنبال می کنند؟ آن ها uniqueness را دنبال می کنند، اما نه bizarreness
[ترجمه گوگل]چه سبک زندگی این نخبگان دنبال می کنند؟ آنها منحصر به فرد هستند، اما بی عاطفه دنبال می کنند

22. Life Style: The high style for all seasons.
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی: سبک عالی برای همه فصل ها
[ترجمه گوگل]سبک زندگی: سبک بالا برای تمام فصول

23. Henry is often remembered for his pleasure-seeking life style, his cruelty, and his six wives.
[ترجمه ترگمان]هنری اغلب به خاطر سبک زندگی، cruelty، و شش همسر خود به خاطر می آورد
[ترجمه گوگل]هنری اغلب به خاطر سبک زندگی شادابی اش، زناشویی و شش زنش به یاد می آید

24. Dandyism, as a self-conscious aesthetic life style, expresses modern people' s desire to seek the value of themselves and the significance of life by aestheticizing daily life.
[ترجمه ترگمان]dandyism، به عنوان سبک زندگی زیبایی شناختی خود، تمایل مردم مدرن به جستجوی ارزش خود و اهمیت زندگی را با aestheticizing زندگی روزمره بیان می کند
[ترجمه گوگل]Dandyism، به عنوان یک سبک زندگی زیباییشناختی خودآگاه، بیانگر تمایل مردم مدرن به دنبال ارزش دادن به خود و اهمیت زندگی با زیبایی شناختن زندگی روزمره است

25. He pointed out that the intemperate life style is the patient population sharp increase primary factor.
[ترجمه ترگمان]او خاطر نشان ساخت که سبک زندگی تند، عامل اصلی افزایش شدید جمعیت است
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد که سبک زندگی غیرمتعارف جمعیت بیمار تشدید کننده فاکتور اصلی است

26. I encountered this life style and I won't let It'slip away.
[ترجمه ترگمان]من با این روش زندگی روبرو شدم و نمیذارم فرار کنه
[ترجمه گوگل]من با این سبک زندگی روبرو شدم و اجازه نخواهم داد آن را بردارم

27. Susan's idea of freedom was to have variety in her life style.
[ترجمه ترگمان]ایده آزادی، تنوع در سبک زندگی او بود
[ترجمه گوگل]ایده آزادی سوزان، تنوع در سبک زندگی او بود

28. Life was now drab compared with the more exciting life style overseas.
[ترجمه ترگمان]اکنون زندگی در مقایسه با سبک زندگی هیجان انگیزتر در خارج از کشور، کمرنگ بود
[ترجمه گوگل]زندگی در حال حاضر در مقایسه با سبک زندگی هیجان انگیز تر در خارج از کشور drab

29. The three dotted lines have different elevations and denote differences in relative organ size associated with changes in life style.
[ترجمه ترگمان]این سه خط نقطه چین دارای ارتفاعات متفاوت هستند و تفاوت در اندازه اندام نسبی مرتبط با تغییرات سبک زندگی را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]سه خط خال خال دار ارتفاع های مختلفی دارند و اختلاف در اندازه ارگان های مرتبط با تغییرات در سبک زندگی را نشان می دهد

30. The young teacher who enjoys his work but also sees it as an attractive life style.
[ترجمه ترگمان]معلم جوانی که از کارش لذت می برد، اما آن را سبک زندگی جذاب می داند
[ترجمه گوگل]معلم جوان که از کارش لذت می برد، اما آن را به عنوان یک سبک زندگی جذاب می بیند

Those who are used to a Western lifestyle find it hard to live in Africa.

برای آنان که به شیوه‌ی زندگی غربی خو گرفته‌اند، زندگی در افریقا دشوار است.


پیشنهاد کاربران

روش زندگی

Way of life

_♡نوع فعالیت هایی که در طول زندگی انجام میشه

سبک زندگی

نوعی روال زندگی - مدرن که در عرصه و باروی شهرها ( دورتر از طبیعت وجامعه بسته ) و تنگناهای ماشینیسم و برخورداری های رهاوردهای دیجیتالی. . . . . وتغییر برنامه ( ساعت زیستی ) و ریتم ( سرعت های آنچنانی ) و محتوای ( شتاب فزاینده آن جای تامل نگذاشته ) آن را متحول و دگرگون و یکسره متفاوت کرده است

شیوه ی زندگی

tragic lifestyle
سبک زندگی غم انگیز


شیوه زندگی

چرخه زندگی

a way that you live
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎

دامپزشکی و علوم دامی
سنتی ( عکس آن صنعتی یا commercial )


کلمات دیگر: