کلمه جو
صفحه اصلی

recklessness


بی پروایی، بی باکی

انگلیسی به انگلیسی

• rashness, hastiness, impulsiveness, heedlessness

جملات نمونه

1. His recklessness brought down disaster on the whole family.
[ترجمه ترگمان]بی recklessness این فاجعه را بر همه خانواده تحمیل کرد
[ترجمه گوگل]بی پروائی او باعث بروز فاجعه در کل خانواده شد

2. The difference between gross negligence and recklessness is a legal grey area.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین سهل انگاری فاحش و بی احتیاطی یک منطقه قانونی است
[ترجمه گوگل]تفاوت بین سهل انگاری و بی احتیاطی یک منطقه خاکستری قانونی است

3. There's a fine line between bravery and recklessness.
[ترجمه ترگمان]یک خط زیبا بین شجاعت و بی پروایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک خط خوب بین شجاعت و بی پروایی وجود دارد

4. He felt a surge of recklessness.
[ترجمه ترگمان]موجی از بی پروایی را در خود احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس بی نظمی می کرد

5. The lads'energy pleased him but their recklessness worried him.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از او خشنود بودند، اما بی recklessness او را نگران می کرد
[ترجمه گوگل]خانمها به او خوشحال بودند اما بی توجهی آنها نگران او بود

6. The mental element now definitely includes recklessness.
[ترجمه ترگمان]عنصر ذهنی در حال حاضر قطعا شامل بی پروایی است
[ترجمه گوگل]اکنون عنصر ذهنی قطعا شامل بی پروایی است

7. Some strength or recklessness seemed to have been released in her by recent events; she had increased as Anwar had diminished.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بعضی از قدرت یا recklessness اخیر او را از وقایع اخیر آزاد کرده بود؛ همان طور که انور هم تنزل کرده بود، افزایش می یافت
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برخی از قدرت یا بی پروایی در حوادث اخیر او را آزاد کرده اند؛ او به عنوان انور کاهش یافته است افزایش یافته است

8. I had the same advantage of recklessness as a driver in a traffic jam with a rent-a-car.
[ترجمه ترگمان]من به اندازه یک راننده در ترافیک رانندگی در ترافیک هوایی، از بی پروایی و بی پروایی برخوردار بودم
[ترجمه گوگل]من همان مزیت بی پروایی را به عنوان یک راننده در یک ترافیک با اجاره اتومبیل داشتم

9. Omissions cases falling within manslaughter by recklessness or gross negligence have also been set apart from cases of positive acts.
[ترجمه ترگمان]موارد omissions ناشی از قتل ناشی از بی احتیاطی و یا سهل انگاری فاحش، از موارد اعمال مثبت کنار گذاشته شده اند
[ترجمه گوگل]موارد غیرفعال در معرض کشتار توسط بی توجهی یا غفلت ناشی از موارد موارد اقدامات مثبت است

10. Tom chastises her for her past recklessness but agrees.
[ترجمه ترگمان]تام به خاطر recklessness گذشته او را به یاد می آورد، اما او هم موافقت می کند
[ترجمه گوگل]تو تسلیم او برای بی احتیاط گذشته است، اما موافق است

11. Even after Seymour gross negligence and recklessness are used interchangeably.
[ترجمه ترگمان]حتی پس از سیمور، غفلت بزرگ و بی پروایی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]حتی پس از Seymour سهل انگاری و بی احتیاطی قابل تعویض استفاده می شود

12. Failure is the consequence of laziness, irresponsibility, recklessness and emotional stupidity. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]شکست نتیجه تنبلی، بی مسئولیتی، بی پروایی و حماقت احساسی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]شکست نتیجه لکنت، بی مسئولیتی، بی پروایی و حماقت عاطفی است دکتر T P Chia

13. He soon regretted his recklessness.
[ترجمه ترگمان]به زودی از بی پروایی او پشیمان شد
[ترجمه گوگل]او به زودی از بی پروایی خود پشیمان شد

14. Some of this borderline recklessness goes with the territory.
[ترجمه ترگمان]برخی از این بی احتیاطی مرزی با خاک همراه است
[ترجمه گوگل]برخی از این بی توجهی مرزی با قلمرو می رود

پیشنهاد کاربران

بی مبالاتی {درحقوق}

بی ملاحظگی

لجاجت

بی احتیاطی

بی توجهی

بی پروایی

بی مبالاتی

lack of regard for the danger or consequences of one's actions; rashness


enough with your recklessness



کلمات دیگر: