کلمه جو
صفحه اصلی

diversity


معنی : تفاوت، تنوع، گوناگونی
معانی دیگر : چندسانی، جورواجوری، اختلاف، ناجوری، ناهمجوری، ناسانی، عدم تشابه، دگرسانی

انگلیسی به فارسی

گوناگونی


انگلیسی به انگلیسی

• variety; difference, unlikeness
someone or something's diversity is the state of it being varied or the range of its different conditions, qualities, or types.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] گوناگونی،تنوع تعداد انواع مختلف ارگانیسم ها در یک مجموعه را گویند . این عدد می تواند به روش های متنوعی اندازه گیری شود . که بعضی از این روش ها، گوناگونی را به معنای مجزایی ( تعداد گونه ها در یک مجموعه ) از تشابه یا تساوی گونه ای جدا می سازد . ( روشی که در آن افراد در میان گونه حاضر توزیع می شوند .)
[ریاضیات] تمایز

مترادف و متضاد

variety, difference


تفاوت (اسم)
margin, difference, discrepancy, diversity

تنوع (اسم)
potpourri, diversity, variety, versatility, divertimento, intermezzo

گوناگونی (اسم)
manifold, diversity, variety, variegation

Synonyms: assortment, dissimilarity, distinction, distinctiveness, divergence, diverseness, diversification, heterogeneity, medley, mixed bag, multeity, multifariousness, multiformity, multiplicity, range, unlikeness, variance, variegation, variousness


Antonyms: identicalness, sameness, similarity, uniformity


جملات نمونه

1. the wide diversity of tastes and opinions
چندسانی (تنوع) گسترده ی سلیقه ها و عقاید

2. There is need for greater diversity and choice in education.
[ترجمه Yeganeh Aghakhany] در آموزش نیاز به تنوع و انتخاب بیشتر است
[ترجمه ترگمان]نیاز به تنوع و تنوع بیشتر در آموزش وجود دارد
[ترجمه گوگل]نیاز به تنوع و انتخاب بیشتر در آموزش وجود دارد

3. Does television adequately reflect the ethnic and cultural diversity of the country?
[ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون به اندازه کافی منعکس کننده تنوع قومی و فرهنگی کشور است؟
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون به اندازه کافی تنوع قومی و فرهنگی کشور را منعکس می کند؟

4. Conservationists are mostly wedded to preserving diversity in nature.
[ترجمه ترگمان]Conservationists عمدتا به حفظ تنوع در طبیعت پیوند دارند
[ترجمه گوگل]محافظه کاران عمدتا به حفظ تنوع در طبیعت پیوند دارند

5. Our party believes in encouraging cultural diversity, not diversion.
[ترجمه ترگمان]حزب ما به تشویق تنوع فرهنگی و نه تفریح اعتقاد دارد
[ترجمه گوگل]حزب ما به تشویق تنوع فرهنگی باور دارد، نه انحراف

6. The organization promotes racial tolerance and unity in diversity.
[ترجمه ترگمان]سازمان تحمل نژادی و اتحاد را در تنوع ترویج می دهد
[ترجمه گوگل]این سازمان، تساهل نژادی و اتحاد در تنوع را ترویج می دهد

7. Many employers seek diversity in their staffs.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارفرمایان به دنبال تنوع در پرسنل خود هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارفرمایان به دنبال تنوع در کارکنان خود هستند

8. We have nothing against diversity; indeed, we want more of it.
[ترجمه نگارممم] ما مخالف تنوع وو تفاوت نیستیم بلکه خواستار بیشتر از آن هستیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ یک از تنوع تفاوت نداریم، در واقع، ما بیشتر از این می خواهیم
[ترجمه گوگل]ما در برابر تنوع چیزی نداریم؛ در واقع ما بیشتر از این می خواهیم

9. The producer was under pressure to maintain a diversity in his output.
[ترجمه ترگمان]تولید کننده برای حفظ تنوع در خروجی خود تحت فشار بود
[ترجمه گوگل]تولید کننده تحت فشار بود تا تنوع در خروجی خود را حفظ کند

10. There is no fundamental diversity between the two ideologies.
[ترجمه ترگمان]هیچ تنوع اساسی بین این دو ایدئولوژی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تنوع اساسی بین دو ایدئولوژی وجود ندارد

11. There is a wide diversity of views on this subject.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های گوناگونی در مورد این موضوع وجود دارد
[ترجمه گوگل]تنوع گسترده ای از دیدگاه ها در مورد این موضوع وجود دارد

12. Diversity is of fundamental importance to all ecosystems and all economies.
[ترجمه ترگمان]تنوع، اهمیت اساسی برای همه اکوسیستم ها و همه اقتصادها است
[ترجمه گوگل]تنوع برای همه اکوسیستم ها و تمام اقتصادها اهمیت اساسی دارد

13. His object is to gather as great a diversity of material as possible.
[ترجمه ترگمان]هدف او این است که تا جای ممکن تنوع زیادی از مواد را جمع آوری کند
[ترجمه گوگل]هدف او جمع آوری به عنوان بزرگ یک تنوع از مواد که ممکن است

14. The increasing racial diversity of the US is reflected in the latest census statistics.
[ترجمه ترگمان]تنوع نژادی فزاینده در ایالات متحده در آخرین آمار سرشماری منعکس شده است
[ترجمه گوگل]تنوع نژادی در حال افزایش ایالات متحده در آخرین آمار سرشماری منعکس شده است

15. Social anthropology is centrally concerned with the diversity of culture.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی به طور متمرکز به تنوع فرهنگی مرتبط است
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی به طور متناوب با فرهنگ تنوع درگیر است

the wide diversity of tastes and opinions

چندسانی (تنوع) گسترده‌ی سلیقه‌ها و عقاید


The climatic diversities which result in the creation of different plants.

تفاوت‌های آب و هوا که موجب به وجود آمدن گیاهان مختلف می‌شود.


پیشنهاد کاربران

تنوع

تنوع و گوناگونی

ناهمسان - چندگانه

گونه گونی ، فراوانی ، ناهمسانی

تنوع، گوناگونی، تفاوت،

چندسانی، جورواجوری

جورواجوری

گونه ها

در زمینه های اجتماعی: به معنای تفاوت بین اقشار جامعه ( مثلا تفاوت افراد سالم با افراد نا شنوا، که ایجاد تفاوت می کند ) ، تفاوت، عدم تمایز


کلمات دیگر: