1. Because they were heavily into conformance, not spirit and enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]چون آن ها به سختی به پیروی از روح و شور و شوق بودند
[ترجمه گوگل]از آنجا که آنها به شدت به انطباق، نه روح و شور و شوق بود
2. Guarantee conformance of reality with process description by means of CCA audits.
[ترجمه ترگمان]تضمین انطباق واقعیت با توصیف فرآیند با استفاده از حسابرسی های زیست محیطی
[ترجمه گوگل]تضمین سازگاری واقعیت با توصیف فرآیند با استفاده از ممیزی CCA
3. Conformance testing of a protocol is the process of verifying that an implementation performs in accordance with a particular protocol standard.
[ترجمه ترگمان]تست Conformance یک پروتکل، فرآیند تایید این امر است که اجرای یک پیاده سازی مطابق با یک استاندارد پروتکل خاص انجام می شود
[ترجمه گوگل]تطابق تست یک پروتکل فرایند تأیید است که پیاده سازی مطابق با یک استاندارد پروتکل خاص انجام می شود
4. He is criticized for non - conformance with the regulations.
[ترجمه ترگمان]او بخاطر عدم انطباق با مقررات مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او برای عدم انطباق با مقررات مورد انتقاد قرار گرفته است
5. Establish the break points where the non - conformance began and ended.
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع نقطه شروع در نقطه شروع و پایان را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]نقاط شکستن را مشخص کنید که در آن عدم انطباق شروع و پایان می یابد
6. Protocol testing includes conformance testing, interoperability testing, performance testing and robust testing.
[ترجمه ترگمان]تست پروتکل شامل آزمون انطباق، تست قابلیت هم کاری، تست عملکرد و آزمایش قوی است
[ترجمه گوگل]آزمایش پروتکل شامل تطبیق تست، آزمایش قابلیت همکاری، تست عملکرد و آزمایش قوی است
7. Conformance profiles are applied at program design time.
[ترجمه ترگمان]پروفایل های Conformance در زمان طراحی برنامه اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]پروفیل های سازگاری در زمان طراحی برنامه اعمال می شود
8. The kernel of OS, including task management, conformance class, event mechanism, scheduling policy, interrupt processing, resource management and alarms, is described.
[ترجمه ترگمان]هسته سیستم عامل شامل مدیریت کار، کلاس همخوانی، مکانیزم رویداد، سیاست زمان بندی، پردازش کلام، مدیریت منابع و هشدار دهنده، توصیف می شود
[ترجمه گوگل]هسته سیستم عامل، از جمله مدیریت وظیفه، کلاس انطباق، مکانیزم رویداد، سیاست برنامه ریزی، پردازش وقفه، مدیریت منابع و هشدارها، توصیف شده است
9. This paper proposes an approach to the conformance testing of distributed routing protocols based on concurrent TTCN.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک روش برای ارزیابی انطباق پروتکل های مسیریابی توزیعی مبتنی بر TTCN همزمان پیشنهاد می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله یک رویکرد به آزمون سازگاری پروتکل های توزیع مسیریابی مبتنی بر TTCN همزمان را پیشنهاد می دهد
10. We are in conformance with best quality, strong technology and reasonable prices.
[ترجمه ترگمان]ما با بهترین کیفیت، فن آوری قوی و قیمت منطقی همخوانی داریم
[ترجمه گوگل]ما در راستای بهترین کیفیت، فن آوری قوی و قیمت مناسب هستیم
11. Conformance – Does it conform to standards of compatibility?
[ترجمه ترگمان]Conformance - آیا با استانداردهای سازگاری همخوانی دارد؟
[ترجمه گوگل]سازگاری - آیا با استاندارد سازگاری مطابقت دارد؟
12. Is explicit in defining the conformance requirements of implementations of the Standard.
[ترجمه ترگمان]آیا در تعریف نیازهای انطباق اجرای استاندارد صریح است
[ترجمه گوگل]در تعریف الزامات انطباق پیاده سازی استاندارد صریح است
13. The Rehabilitation Act of 1973 is a civil rights act which requires compliance with or conformance to federal law.
[ترجمه ترگمان]قانون توان بخشی ۱۹۷۳، یک اقدام حقوقی مدنی است که مستلزم رعایت یا انطباق با قانون فدرال است
[ترجمه گوگل]قانون توانبخشی سال 1973 یک قانون حقوق مدنی است که نیاز به انطباق با قوانین فدرال دارد
14. The notion of quality is encapsulated in the related principles of conformance to requirements and fitness for purpose.
[ترجمه ترگمان]مفهوم کیفیت در اصول مربوط به انطباق با نیازها و شایستگی برای اهداف گنجانده شده است
[ترجمه گوگل]مفهوم کیفیت در اصول مربوط به انطباق با الزامات و آمادگی برای هدف محصور شده است