1. through his initiative the project was put into effect
طرح به ابتکار او به اجرا درآمد.
2. there is considerable scope for initiative in this job
در این شغل فرصت زیادی برای ابتکار وجود دارد.
3. Initiative 10is doing the right thing without being told.
[ترجمه ترگمان]ابتکار ۱۰ بدون اینکه به شما گفته شود کار درست را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]ابتکار 10 در انجام کار درست است بدون گفتن
4. I wish my son would show more initiative .
[ترجمه ترگمان]کاش پسرم ابتکار بیشتری به خرج می داد
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که پسرم ابتکار بیشتری را نشان دهد
5. It is hoped that the government's initiative will bring the strike to an end.
[ترجمه ترگمان]امید می رود که ابتکار دولت این اعتصاب را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]امید است که ابتکار عمل دولت اعتصاب را پایان دهد
6. Initiative is doing the right thing without being told.
[ترجمه ترگمان] اون بالایی ها بدون اینکه بهت بگن دارن کار درست رو انجام میدن
[ترجمه گوگل]ابتکار عمل را درست انجام می دهد بدون اینکه گفته شود
7. The research initiative is being undertaken by a group of environmentalists.
[ترجمه ترگمان]این طرح تحقیقاتی توسط گروهی از متخصصان محیط زیست در حال انجام است
[ترجمه گوگل]ابتکار تحقیق توسط یک گروه از محیط زیست انجام شده است
8. There is little scope for initiative in this job.
[ترجمه ترگمان]در این کار برنامه کمی برای ابتکار وجود دارد
[ترجمه گوگل]محدوده کمی برای ابتکار در این شغل وجود دارد
9. Initiative, independent and good communication skill.
[ترجمه ترگمان]ابتکار، مستقل و مهارت های ارتباطی خوب
[ترجمه گوگل]ابتکار، مهارت ارتباطی مستقل و خوب
10. State bureaucracies can tend to stifle enterprise and initiative.
[ترجمه ترگمان]بوروکراسی دولتی می تواند فعالیت ها و ابتکارات را خفه کند
[ترجمه گوگل]بوروکراسی دولتی می تواند تمایل به سرمایه گذاری و ابتکار را خنثی کند
11. The committee endorsed an initiative by the chairman to enter discussion about a possible merger.
[ترجمه ترگمان]این کمیته طرحی را که توسط رئیس برای ورود به بحث در مورد ادغام احتمالی مطرح شده بود را تایید کرد
[ترجمه گوگل]این کمیته ابتکار رئیس را برای وارد شدن به بحث در مورد ادغام احتمالی تأیید کرد
12. He acted on his own initiative and wasn't following orders.
[ترجمه ترگمان]او به ابتکار خودش عمل کرد و دستورها را رعایت نکرد
[ترجمه گوگل]او ابتکار عمل خود را انجام داد و دستورات را دنبال نکرد
13. The captain took the initiative and led the soldiers out of the danger area.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان این ابتکار را بدست گرفت و سربازان را از منطقه خطر بیرون برد
[ترجمه گوگل]کاپیتان ابتکار عمل را به عهده گرفت و سربازان را از ناحیه خطر هدایت کرد
14. The government has launched a new policy initiative.
[ترجمه ترگمان]دولت یک طرح جدید سیاست را راه اندازی کرده است
[ترجمه گوگل]دولت ابتکار عمل جدیدی را راه اندازی کرده است
15. Don't keep asking me for advice. Use your initiative .
[ترجمه ترگمان]از من نصیحت نکن از initiative استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از من بخواه برای مشاوره نگهداری نکن از ابتکار خود استفاده کنید