کلمه جو
صفحه اصلی

excited


معنی : مشتعل، پر هیجان، برانگیخته
معانی دیگر : انگیخته، هیجان زده، شوریده

انگلیسی به فارسی

برانگیخته، انگیخته، هیجان‌زده، شوریده


(زیست‌شناسی) انگیز ور


برانگیخته، مشتعل، پر هیجان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: excitedly (adv.)
• : تعریف: aroused to a condition of excitement; thrilled; agitated.
مترادف: agitated, aroused, thrilled
متضاد: bored, calm, unexcited
مشابه: restless, turbulent, up in arms

- The whole town is excited about the new highway project, with some very much in favor and others against.
[ترجمه Mojdeh64] کل شهر درباره ی پروژه بزرگراه جدید هیجان زده هستند، با موافقت تعداد زیادی و مخالفت بعضی ها.
[ترجمه امیر تجلیلی] کل شهر در مورد پروژه بزرگراه جدید هیجان زده هستند، با طرفداری تعداد کثیری و مخالفت بعضی ها.
[ترجمه ترگمان] کل شهر در مورد پروژه بزرگراه جدید هیجان زده است و برخی از آن ها به نفع و دیگران مخالف هستند
[ترجمه گوگل] کل شهر در مورد پروژه جدید بزرگراه هیجان زده شده است، و برخی از آنها به نفع دیگران و دیگران است
- The doctor said that, in his condition, he shouldn't get excited.
[ترجمه ابوالفضل] دکتر گفت که در حال حاضر نباید او هیجان زده شود
[ترجمه Y] دکتر گفت در این شرایط نباید هیجان زده شود
[ترجمه .] دکتر گفت در این شرایط نیاید هیجان زده شود
[ترجمه ترگمان] دکتر گفت که در حال حاضر نباید هیجان زده شود
[ترجمه گوگل] دکتر گفت که در شرایطش نباید هیجان زده شود
- She's very excited about her upcoming trip to Nepal.
[ترجمه ترگمان] او در مورد سفر آتی خود به نپال بسیار هیجان زده است
[ترجمه گوگل] او در مورد سفر آینده اش به نپال بسیار هیجان زده است

• aroused, stirred up, provoked, stimulated
if you are excited, you are very happy and cannot relax because you are looking forward to something very eagerly.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] برانگیخته، تهییج شده

مترادف و متضاد

مشتعل (صفت)
ablaze, blazing, kindled, inflamed, excited, sulphurous, conflagrant

پر هیجان (صفت)
excited, ebullient, agitated

برانگیخته (صفت)
excited, hot, wrathful

inspired; upset


Synonyms: aflame, agitated, animated, annoyed, aroused, awakened, beside oneself, charged, delighted, discomposed, disconcerted, disturbed, eager, enthusiastic, feverish, fired up, frantic, high, hot, hot and bothered, hyperactive, hysterical, in a tizzy, inflamed, juiced up, jumpy, keyed up, moved, nervous, on edge, on fire, overwrought, passionate, piqued, provoked, roused, ruffled, steamed up, stimulated, stirred, thrilled, tumultous/tumultuous, wild, wired, worked up, zipped up


Antonyms: bored, calm, composed, easy-going, laid-back, unenthused, unenthusiastic, unexcited, uninspired


جملات نمونه

1. i was excited and my stomach was in a knot
هیجان داشتم و دلم زیر و رو می شد.

2. i was excited to hear the news of david's engagement
از شنیدن خبر نامزدی دیوید هیجان زده شدم.

3. the rumors excited her curiosity
شایعات کنجکاوی او را برانگیخت.

4. their cruelty excited our disgust
سنگدلی آنان انزجار ما را برانگیخت.

5. shaking the hive excited the bees
تکان دادن کندو زنبورها را به شور آورد.

6. the leader's speech excited the soldiers
نطق رهبر سربازان را به جوش و خروش آورد.

7. the news of nadder's victory excited the city
خبر پیروزی نادر شهر را به هیجان آورد.

8. upon seeing the female dog, the male dog became very excited
سگ نر با دیدن سگ ماده سخت هیجان زده شد.

9. I can't get excited about my job.
[ترجمه F.Ar] من نمیتونم به خاطر شغلم هیجان زده بشم
[ترجمه M] من نمیتوانم برای کارم یا شغلم هیجان زده بشوم.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به خاطر شغلم هیجان زده بشم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در مورد کارم هیجان زده شوم

10. His views have excited a lively controversy among fellow scientists.
[ترجمه پ] دیدگاه او موجب برانگیختن بحث های پر جنب و جوش در میان دانشمندان دیگر شد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های او باعث ایجاد بحث های پرشور در میان دانشمندان دیگر شده است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های او موجب برانگیختن بحث های پر جنب و جوش در میان دانشمندان دیگر شد

11. Steve flies home tomorrow - we're all really excited.
[ترجمه ترگمان]استیو فردا به خانه پرواز می کند - ما همه هیجان زده هستیم
[ترجمه گوگل]استیو فردا به خانه میرود - همه ما واقعا هیجان زده هستیم

12. I'm very excited about the possibility of playing for England's first team.
[ترجمه ترگمان]من در مورد امکان بازی کردن برای تیم اول انگلیس هیجان زده هستم
[ترجمه گوگل]من در مورد امکان بازی برای اولین تیم انگلیس بسیار هیجان زده هستم

13. No wonder the children are excited, - this is the first time they've been abroad.
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که بچه ها هیجان زده باشند - - این اولین باری است که آن ها در خارج از کشور هستند
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که بچه ها هیجان زده هستند - این اولین بار است که آنها در خارج از کشور بوده اند

14. Don't get excited about the exam; keep cool.
[ترجمه Aryana] درباره ی ازمون مضطرب نشویدخونسرد باشید
[ترجمه ترگمان]در مورد امتحان هیجان زده نشوید، خونسرد باشید
[ترجمه گوگل]درباره آزمون امتحان نکنید آرام باش

15. The workers were excited when oil welled up.
[ترجمه ترگمان]زمانی که نفت فوران کرد کارگران هیجان زده بودند
[ترجمه گوگل]کارگران وقتی که روغن نفت می خورد، هیجان زده شد

16. The spectacle greatly excited us at the time.
[ترجمه ترگمان]این منظره در آن موقع ما را به هیجان می آورد
[ترجمه گوگل]این عینک ما در آن زمان بسیار هیجان زده بود

17. They were so excited that they kissed and kissed again.
[ترجمه ترگمان]آنقدر هیجان زده بودند که همدیگر را بوسیدند و همدیگر را بوسیدند
[ترجمه گوگل]آنها خیلی هیجان زده بودند که دوباره بوسیدند و بوسیدند

18. The beggar's story excited my pity.
[ترجمه ترگمان]داستان گدای این مرد، حال مرا به هیجان آورد
[ترجمه گوگل]داستان گدا هیجان زده بودم

He spoke excitedly.

او با هیجان‌زدگی حرف می‌زد.


Upon seeing the female dog, the male dog became very excited.

سگ نر با دیدن سگ ماده سخت هیجان‌زده شد.


پیشنهاد کاربران

معنیش هیجان زده هست، ببخشید دوستان میشه یه جمله درموردش بگین؟؟؟ممنون میشم

excited ( شیمی )
واژه مصوب: برانگیخته
تعریف: ویژگی هـر سامانه که در حـالت پایه نباشد

هیجان زده

پر هیجان=aroused to a condition of excitement; thrilled; agitated

هیجان انگیز

پر هیجان

تحریک شده

A feel when lt is thriller

مشتاق

هیجان زده ٬ پر هیجان

هیجان زده. شگفت زده

هیجآن زده

هیجان زده
I'm so excited that we're going to New York
خیلی هیجان زده ام که داریم به نیویورک می ریم
هنر 94 ، زبان 94 ، انسانی 90 ، تجربی 88 و. . . 🐘

معنی انگلیسی به انگلیسی :interested

هیجان زده، براشفتن، تحریک کردن

هیجان زده ، پر از هیجان

پر هیجان
هیجان زده
شگفت زده
یعنی اینکه هیجان گرفتی هیجان زده ای شگفت زده شدی

تهیج شده، غضبناک،
there's no point getting excited about it. we can't change things.
هیچ فایده ای نداره که در مورد آن غضبناک ( عصبانی، هیجان زده ) شوی. ما نمی تونیم اوضاع رو تغییر دهیم.

پر شور و هیجان با انگیزه

شنگول

مهیج، هیجان انگیز

در علم شیمی به معنی برانگیخته

در علم شیمی ( ( برانگیخته ) )

صفت excited به معنای هیجان زده
صفت excited به معنای هیجان زده به فردی اشاره می کند که احساس خوشحالی و شور و شعف می کند. این صفت با ساختارهای مختلفی به کار می رود که به برخی اشاره می کنیم.
- یکی از ساختارها ( excited ( about something است که به معنای ( به خاطر چیزی ) هیجان زده بودن است. مثلا:
the children were excited about opening their presents ( بچه ها به خاطر باز کردن جایزه هایشان هیجان زده بودند. )
- ساختار بعدی ( excited ( at something به معنای هیجان زده بودن از است. مثلا:
i'm really excited at the prospect of working abroad ( من واقعا از آینده کار کردن خارج از کشور هیجان زده ام. )
- از دیگر ساختارها ( excited ( by something است که مفهوم از چیزی هیجان زده شدن دارد. مثلا:
don't get too excited by the sight of your name in print ( زیاد از دیدن اسم خود در روزنامه هیجان زده نشو. )
- ساختار دیگر ( excited ( to do something است که به معنای از انجام کاری هیجان زده بودن است. مثلا:
he was very excited to be asked to play for wales ( او از اینکه برای بازی در ویلز از او دعوت شده بود خیلی هیجان زده بود. )

منبع: سایت بیاموز

برانگیخته یا تحریک
در علم اپتیک به منابع نوری تحریک میگویند


کلمات دیگر: