1. We will aid their struggle against violent repression.
[ترجمه ترگمان]ما به مبارزه آن ها علیه سرکوب خشونت آمیز کمک خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما به مبارزه خود در برابر سرکوب خشونت آمیز کمک خواهیم کرد
2. The trade unions suffered brutal repression after the coup.
[ترجمه ترگمان]پس از کودتا، اتحادیه های تجاری از سرکوب بی رحمانه رنج بردند
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری پس از کودتای رژیم وحشیانه رنج می برند
3. In a very real sense, post - war repression was the continuation of the war.
[ترجمه ترگمان]در یک حس بسیار واقعی، سرکوب پس از جنگ تداوم جنگ بود
[ترجمه گوگل]به معنای بسیار واقعی، سرکوب پس از جنگ، ادامه جنگ بود
4. They were fighting against repression and injustice in their country.
[ترجمه Sina] آن ها علیه ( در مقابل ) زور و خشونت و ناعدالتی در کشورشان مبارزه کردند.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال مبارزه با سرکوب و ستم در کشورشان بودند
[ترجمه گوگل]آنها علیه سرکوب و بی عدالتی در کشورشان مبارزه کردند
5. The political repression in this country is enforced by terror.
[ترجمه ترگمان]سرکوب سیاسی در این کشور با تروریسم اجرا می شود
[ترجمه گوگل]سرکوب سیاسی در این کشور توسط ترور انجام می شود
6. He had tacitly sanctioned repression against the opposition parties.
[ترجمه ترگمان]او به طور ضمنی سرکوب علیه احزاب مخالف را تحریم کرده بود
[ترجمه گوگل]او به طور ضمنی مجبور به سرکوب علیه احزاب مخالف شد
7. People are fighting against repression and injustice.
[ترجمه ترگمان]مردم در حال مبارزه با سرکوب و ستم هستند
[ترجمه گوگل]مردم در برابر سرکوب و بی عدالتی مبارزه می کنند
8. They suffered years of repression at the hands of the old regime.
[ترجمه ترگمان]آن ها سال ها از سرکوبی رژیم گذشته رنج می بردند
[ترجمه گوگل]آنها سال های سرکوب را در دست رژیم قدیمی متحمل شدند
9. Internal dissension as much as military repression was to prove the rebels' undoing in 169
[ترجمه ترگمان]نفاق داخلی، به همان اندازه سرکوبی نظامی، اثبات شورش شورشیان در سال ۱۶۹ بود
[ترجمه گوگل]مخالفت داخلی تا آنجا که سرکوب نظامی بود ثابت کرد که شورشیان در 169 سالگی خود را متوقف کردند
10. Since that time, it has suffered repression from the government and military authorities.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، از سوی دولت و مقامات نظامی سرکوب شده است
[ترجمه گوگل]از آن زمان، از دولت و مقامات نظامی سرکوب شده است
11. There were months of interrogations, torture and repression as the military tightened its grip on the country.
[ترجمه ترگمان]ماه ها بازجویی، شکنجه و سرکوبی رخ داد زیرا ارتش فشار خود را بر کشور تشدید کرد
[ترجمه گوگل]ماههاست که بازجویی ها، شکنجه ها و سرکوب ها صورت می گیرد، زیرا ارتش قدرت خود را بر کشور تنگ کرده است
12. After years of political repression, the education system has little credibility with those it is supposed to serve.
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها سرکوب سیاسی، سیستم آموزشی دارای اعتبار کمی با کسانی است که قرار است خدمت کند
[ترجمه گوگل]پس از سال ها سرکوب سیاسی، نظام آموزش و پرورش با اعتبار کمی که دارد در خدمت است
13. Over the past weeks, Milosevic has alternated between repression and reconciliation, and this week was no exception.
[ترجمه ترگمان]طی چند هفته گذشته، Milosevic بین سرکوب و آشتی تغییر کرده بود، و این هفته هیچ استثنایی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]طی چند هفته گذشته، میلوشویچ بین سرکوب و مصالحه متناوب بوده است و این هفته هیچ استثنایی نبود
14. Here, insulated by repression from direct awareness, mental representations can live on unsuspected and unknown.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، با سرکوب مستقیم از سطح آگاهی مستقیم، نمایش های ذهنی می توانند براساس unsuspected و ناشناخته ای زندگی کنند
[ترجمه گوگل]در اینجا، سرکوب شده از آگاهی مستقیم، بازنمایی های ذهنی می تواند بر روی بی اعتمادی و ناشناخته زندگی کند