کلمه جو
صفحه اصلی

inviting


انگیزگر، وسوسه آمیز، دلبرانه، رباینده، مجذوب کننده، کشنده، جاذب

انگلیسی به فارسی

جالب،کشنده،جاذب


دعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: invitingly (adv.)
• : تعریف: tempting; enticing.
مترادف: alluring, attractive, enticing, tempting
متضاد: forbidding
مشابه: appealing, irresistible, magnetic, seductive, tantalizing

- an inviting offer
[ترجمه عسل] دعوت کردن
[ترجمه محمد] دعوت کننده
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد دعوت
[ترجمه گوگل] یک پیشنهاد دعوت

• summoning; attractive, tempting
if you say that something is inviting, you mean it is attractive and desirable.

مترادف و متضاد

alluring, captivating


Synonyms: agreeable, appealing, attractive, beguiling, bewitching, charming, cordial, delightful, encouraging, engaging, enticing, fascinating, intriguing, magnetic, mouthwatering, open, persuasive, pleasing, provocative, seductive, tempting, warm, welcoming, winning, winsome


Antonyms: disenchanting, disgusting, uninviting


جملات نمونه

1. an inviting climate
آب و هوای دلپذیر

2. her inviting look
نگاه وسوسه آمیز او

3. mahnoosh shot an inviting smile at me
مهنوش لبخند وسوسه انگیزی به من زد.

4. They are inviting talented, but unheralded film-makers to submit examples of their work.
[ترجمه ترگمان]آن ها با استعداد، اما unheralded را دعوت می کنند تا نمونه هایی از کار خود را ارائه دهند
[ترجمه گوگل]آنها از فیلمسازان با استعداد اما بی نظیر دعوت می کنند تا نمونه هایی از کار خود را ارائه دهند

5. Christ is inviting sinners to repentance.
[ترجمه ترگمان]مسیح گناهکاران را به توبه دعوت می کند
[ترجمه گوگل]مسیح گناهکاران را به توبه دعوت می کند

6. The February air was soft, cool, and inviting.
[ترجمه ترگمان]هوای ماه فوریه لطیف، خنک و دعوت بود
[ترجمه گوگل]هوا فوریه نرم، سرد و دعوت شد

7. The house, with its boarded-up windows, was hardly inviting.
[ترجمه فاطمه عزيزى] خانه با پنجره هاى آن بسیار جذاب شد
[ترجمه ترگمان]خانه، با پنجره های تخته کوب شده، به زحمت دعوت می شد
[ترجمه گوگل]خانه، با پنجره های آپارتمانی آن، به سختی دعوت شد

8. Thanks so much for inviting us today.
[ترجمه ترگمان] خیلی ممنون که امروز مارو دعوت کردین
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون از دعوت امروز ما

9. He had been nervous about inviting us.
[ترجمه ترگمان]او از اینکه ما را دعوت کرده بود عصبی شده بود
[ترجمه گوگل]او درباره دعوت ما عصبی بود

10. She was insistent about inviting him.
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که او را دعوت کند
[ترجمه گوگل]او در مورد دعوت او اصرار داشت

11. My wife is always inviting various waifs and strays from work to our house. She seems to attract them.
[ترجمه ترگمان]همسرم همیشه مهمان های مختلف را دعوت می کند و از کار به خانه ما می آید به نظر می رسد که او آن ها را جذب می کند
[ترجمه گوگل]همسر من همواره دعوت از انواع مختلف و از کار به خانه ما به نظر می رسد که آنها را جذب کند

12. I began to suspect his motives in inviting me.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که او مرا به دعوت دعوت کرده است
[ترجمه گوگل]من شروع به مشکوک کردن انگیزه های او در دعوت به من کردم

13. His intention in inviting us to dinner was to persuade us to back his project.
[ترجمه ترگمان]قصدش این بود که ما را به شام دعوت کند، این بود که ما را به صرف شام دعوت کند
[ترجمه گوگل]قصدش در دعوت ما به شام ​​این بود که ما را متقاعد سازد تا پروژه خود را پشت سر بگذارد

14. He tried to alleviate their disappointment by inviting them in for tea and sympathy.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد سرخوردگی خود را با دعوت از آن ها برای صرف چای و همدردی برطرف کند
[ترجمه گوگل]او از طریق دعوت کردن به چای و همدردی تلاش کرد تا ناامیدی خود را از بین ببرد

15. Leaving your car unlocked is just inviting trouble!
[ترجمه ترگمان]ترک کردن ماشینت فقط به دردسر افتادن
[ترجمه گوگل]ترک خودرو شما قفل شده است فقط دعوت مشکل است!

her inviting look

نگاه وسوسه‌آمیز او


an inviting climate

آب‌وهوای دلپذیر


a big, inviting-looking cake!

یک کیک بزرگ که انسان را به سوی خود می‌کشد!


پیشنهاد کاربران

دلربا، دل انگیز

جذاب

صدات می زنه

به نقل از هزاره:
وسوسه انگیز
اغواگر
ترغیب کننده
جذاب

دعوت کردن

دلبرانه

دلربا، فریبنده،

دعوت

دلپذیر

وسوسه انگیز

خواستنی

جذاب، مجذوب کننده، وسوسه انگیز، دارای نیروی جذب کنندگی، کشنده به سمت خود

همون interesting جالب ، جذاب ، و . . .

دعوت کننده ( چیزیکه خیلی جذاب باشه و باعث بشه شما بهش جذب بشید انگار دعوتتون داره میکنه ) - انگیزگر، وسوسه آمیز، دلبرانه، رباینده، مجذوب کننده، کشنده، جاذب

encouraging you to feel welcome or attracted :
The room looked cosy and inviting.
an inviting smile

attractive in a way that causes unpleasant results :
Companies saddled with high debt have become inviting targets for cash - rich competitors.

مجذوب کننده

Inviting = attractive = tempting

وسوسه کننده - جاذب


کلمات دیگر: