کلمه جو
صفحه اصلی

coffee


معنی : قهوه، درخت قهوه
معانی دیگر : (گیاه شناسی) بته ی قهوه (جنس coffea از خانواده ی madder)، دانه های قرمز رنگ این گیاه که پس از بودادن و آرد شدن تبدیل به قهوه می شود (coffee beans هم می گویند)، مهمانی که در آن قهوه و غیره داده می شود، رنگ قهوه و شیر (به هم آمیخته)، قهوه ای روشن

انگلیسی به فارسی

قهوه، درخت قهوه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tropical plant that produces beans used to make a dark brown drink.

- Coffee is grown on large farms in Africa, Asia, and the Americas.
[ترجمه سارا] ما قهوه مان را در خانه آسیاب می کنیم
[ترجمه mrym] قهوه در مزارع بزرگ آفریقا ، آسیا و آمریکا رشد میکند
[ترجمه Soheilgh90] درخت قهوه در مزارع بزرگ آفریقا، آسیا و آمریکا رشد می کند .
[ترجمه ترگمان] قهوه در مزارع بزرگ آفریقا، آسیا و آمریکا بزرگ شده است
[ترجمه گوگل] قهوه در مزارع بزرگ آفریقا، آسیا و آمریکا رشد می کند

(2) تعریف: the beans of such a plant, or the drink brewed from the roasted and ground beans.

- We grind our coffee at home.
[ترجمه ترگمان] ما قهوه خونه - مون رو می بریم خونه
[ترجمه گوگل] ما قهوه را در خانه میریزیم
- It's nice to have coffee after a fine dinner, but it keeps me awake.
[ترجمه ایلیا] خوب است که بعد از شام قهوه بخورید ، ولی قهوه شما را بیدار نگه میدارد
[ترجمه ترگمان] خوب است که بعد از یک شام خوب قهوه بخوریم، اما باعث می شود بیدارم نگه دارم
[ترجمه گوگل] بعد از یک شام خوب قهوه بخورید اما بیدار شدم
- I'd be happy to make coffee if you'd like some.
[ترجمه ترگمان] اگر دوست داشته باشی، خوشحال می شوم قهوه درست کنم
[ترجمه گوگل] اگر بخواهید بعضی ها را بخرید خوشحال می شوید

• strong caffeine beverage made from water filtered through coffee beans; tropical small tree and shrub that produce coffee beans; seed of the coffee tree; mug of coffee; medium to dark brown color
coffee is a hot brown drink made with boiling water and the roasted and ground seeds of a coffee tree.
coffee is also the roasted seeds or powder from which the drink is made.

مترادف و متضاد

قهوه (اسم)
coffee

درخت قهوه (اسم)
coffee

hot beverage made from beans of a tree


Synonyms: battery acid, brew, café, café au lait, café noir, cappuccino, decaf, decoction, demitasse, espresso, forty weight, hot stuff, ink, jamocha, java, joe, mocha, mud, perk, varnish remover


جملات نمونه

1. coffee bean
دانه ی قهوه

2. coffee cup rings on the table
دایره های (باقیمانده) از فنجان قهوه بر روی میز

3. coffee discolors the teeth
قهوه دندان ها را بد رنگ می کند.

4. coffee filter
صافی قهوه

5. coffee gave my memory a jog
قهوه حافظه ی مرا تکان داد (راه انداخت).

6. coffee grounds
رسوب قهوه

7. coffee qualified with cognac
قهوه ای که در آن کنیاک ریخته اند

8. coffee spoon
قاشق قهوه خوری

9. coffee stains teeth
قهوه دندان ها را لک می کند.

10. coffee bar
(انگلیس) قهوه خانه،رستورانی که در آن قهوه و شیرینی می دهند،کافه

11. coffee cup
فنجان قهوه خوری

12. coffee morning
(انگلیس) مهمانی قهوه در بامداد (معمولا برای جمع آوری اعانه)

13. a coffee mill
آسیاب قهوه،قهوه خرد کن

14. a coffee stall
دکه ی قهوه فروشی

15. decaffeinated coffee
قهوه ی بی کافئین

16. fresh coffee
قهوه ی تازه دم

17. hot coffee burns my mouth but warm coffee is pleasant
قهوه ی داغ دهانم را می سوزاند ولی قهوه ی گرم مطبوع است.

18. instant coffee
قهوه ی فوری

19. muddy coffee
قهوه ی درده دار

20. roasted coffee beans
قهوه دانه های برشته

21. stale coffee
قهوه ی بد مزه شده

22. steeped coffee
قهوه ی دم کرده

23. strong coffee
قهوه ی قوی

24. finely ground coffee
قهوه ی کاملا ساییده شده

25. i love coffee more than tea
من قهوه را بیشتر از چای دوست دارم.

26. to grind coffee
قهوه را آسیاب کردن

27. to pulverize coffee beans
خرد کردن دانه های قهوه

28. too much coffee makes him jittery
(نوشیدن) قهوه ی زیاد او را عصبی می کند.

29. a cup of coffee
یک فنجان قهوه

30. caffeinated and decaffeinated coffee
قهوه ی کافئین دار و بی کافئین

31. he laces his coffee with whisky
او به قهوه ی خود ویسکی می زند.

32. he spikes his coffee with vodka
او به قهوه ی خود ودکا می زند.

33. he thought drinking coffee would give him more pep
او فکر می کرد که خوردن قهوه او را سرحال خواهد آورد.

34. she drank her coffee and swilled out the cup
قهوه ی خود را خورد و فنجان را آب کشید.

35. she drank her coffee down to the dregs
او قهوه ی خود را تا ته خورد.

36. the aroma of coffee wafted in
بوی مطبوع قهوه به داخل سرایت کرد.

37. to grind a coffee mill
قهوه را در دستگاه قهوه خرد کنی آسیاب کردن

38. do you want your coffee black?
قهوه ی سیاه (بدون شیر) می خواهید؟

39. don't you spill the coffee on the rug!
قهوه را روی فرش نریزی !

40. he treated us to coffee and ice cream
او ما را به قهوه و بستنی مهمان کرد.

41. that particular blend of coffee is made from two or three different kinds of coffee beans
آن آمیزه ی مخصوص قهوه از دو یا سه نوع قهوه ی مختلف تشکیل می شود.

42. the perceptible smell of coffee
رایحه ی محسوس قهوه

43. we waited for the coffee to percolate and be ready to drink
ما صبر کردیم تا قهوه از صافی رد شود و آماده ی آشامیدن گردد.

44. will you have your coffee black or with cream and sugar?
قهوه ات را تلخ می خوری یا با شیر و شکر؟

45. a couple (of) cups of coffee
چند فنجان قهوه

46. i like tea while iraj prefers coffee
من چای دوست دارم درحالی که ایرج قهوه را ترجیح می دهد.

47. he sat down, cradling a cup of coffee in his hand
در حالی که فنجان قهوه را با دقت در دست گرفته بود نشست.

48. i ordered two hamburgers and a cup of coffee
من دو همبرگر و یک فنجان قهوه سفارش دادم.

49. he jiggled the cup to mix the milk and coffee
برای مخلوط کردن شیر و قهوه فنجان را تکان تکان داد.

50. his hand was shaking and he slopped some of the coffee on the carpet
لرزش دستش باعث شد که مقداری از قهوه را روی فرش بریزد.

would you like tea or coffee?

چای می‌خواهید یا قهوه؟


will you have your coffee black or with cream and sugar?

قهوه‌ات را تلخ می‌خوری یا با شیر و شکر؟


اصطلاحات

coffee bar

(انگلیس) قهوه‌خانه، رستورانی که در آن قهوه و شیرینی می‌دهند، کافه


coffee cup

فنجان قهوه خوری


coffee morning

(انگلیس) مهمانی قهوه در بامداد (معمولاً برای جمع‌آوری اعانه)


پیشنهاد کاربران

قهوه

Coffee paper قهوه در لیوان کاغذی

رنگ قهوه ای روشن . . . رنگ عسلی

قهوه ، قهوه ی تلخ

قهوه و درخت قوه

قهوه
the coffee which they drink is very strong
قهوه ای که آن ها می نوشند خیلی غلیظ است 🟢


قهوه
For example
Coffee is like the truth. Sometimes sweet and
sometimes bitter.
قهوه مانند حقیقت هست. بعضی موقع شیرین و بعضی موقع تلخ است.

The term coffee also refers to a beverage made from coffee beans
&
Example : The right word is crap like coffee
&
Sentences: My life is full of crap like coffee but I can swesweeten it

Amir had a quick breakfast and a mug it
coffee

Like plz💜😍


کلمات دیگر: