کلمه جو
صفحه اصلی

communicative


معنی : خوش برخورد، گویا، فصیح، معاشر
معانی دیگر : ارتباطی، مخابراتی، رسانشی، پر حرف، وراج، خوش سخن، (در دادن خبر و غیره) باز، مسری

انگلیسی به فارسی

گویا، فصیح، مسری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: communicativeness (n.)
• : تعریف: disposed or tending to communicate readily and well.
مترادف: free-spoken, talkative, voluble
متضاد: uncommunicative
مشابه: articulate, expansive, garrulous, informative, loquacious, unreserved

- The prisoner was not very communicative.
[ترجمه ترگمان] این مرد اسیر، زیاد اهل معاشرت نبود
[ترجمه گوگل] زندانی بسیار ارتباطی نبود

• talkative; sociable, extroverted; pertaining to communication
someone who is communicative is able to talk to people easily.

مترادف و متضاد

خوش برخورد (صفت)
affable, communicative, companionable

گویا (صفت)
rational, communicative, illustrative

فصیح (صفت)
eloquent, communicative, silver-tongued, oratorial

معاشر (صفت)
communicative, sociable

informative


Synonyms: candid, chatty, communicable, conversable, conversational, demonstrative, effusive, enlightening, expansive, forthcoming, frank, garrulous, gushing, loquacious, open, outgoing, talkative, unreserved, voluble


Antonyms: close-mouthed, reserved, reticent, unfriendly, uninformative, unsociable


جملات نمونه

1. communicative ability
توانایی رسانشی،توانایی در ایجاد ارتباط

2. He has a headache and isn't feeling communicative today.
[ترجمه ترگمان]اون سردرد داره و امروز هم احساس خوبی نداره
[ترجمه گوگل]او سردرد دارد و امروز ارتباطی ندارد

3. She has become a lot more tolerant and communicative.
[ترجمه ترگمان]او بسیار صبور و خوش مشرب شده است
[ترجمه گوگل]او تبدیل شده است بسیار تحمل و ارتباطی

4. The communicative ability of the whale is thought to be highly developed.
[ترجمه ترگمان]توانایی communicative وال در این است که به شدت رشد کرده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد توانایی ارتباطی نهنگ بسیار توسعه یافته است

5. We have a very communicative approach to teaching languages.
[ترجمه ترگمان]ما یک روش بسیار ارتباطی برای آموزش زبان داریم
[ترجمه گوگل]ما یک روش بسیار ارتباطی برای آموزش زبان ها داریم

6. Shopping - bag ladies are not very communicative and take general conversation as an intrusion.
[ترجمه ترگمان]خانم های کیسه خرید زیاد با هم صحبت نمی کنند و درباره دخالت ژنرال صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]خرید - خانمها کیسه بسیار ارتباطی نیستند و مکالمه عمومی را به عنوان یک نفوذ می کنند

7. I don't find him very communicative.
[ترجمه Mojarrad] من با اون خیلی ارتباط برقرار نمیکنم
[ترجمه ترگمان]من اون رو خیلی دوست پیدا نکردم
[ترجمه گوگل]من او را بسیار ارتباطی پیدا نمی کنم

8. I don't find Peter very communicative.
[ترجمه ترگمان]من پیتر رو خیلی دوست ندارم
[ترجمه گوگل]پیتر بسیار ارتباطی پیدا نمی کند

9. It provides students with the language and communicative skills they will need in their professional lives.
[ترجمه ترگمان]آن به دانش آموزان زبان و مهارت های ارتباطی می دهد که در زندگی حرفه ای خود به آن ها نیاز دارند
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان را با زبان و مهارت های ارتباطی که در زندگی حرفه ای خود نیاز دارند فراهم می کند

10. It is the rheme that fulfils the communicative purpose of the utterance.
[ترجمه ترگمان]این همان rheme است که من هم به خاطر حرف زدن من جواب مثبت می دهد
[ترجمه گوگل]این ریموم است که اهداف ارتباطی سخنان را برآورده می کند

11. The existing communicative skills of competent service providers are often underestimated.
[ترجمه ترگمان]مهارت های ارتباطی موجود ارایه دهندگان خدمات با صلاحیت اغلب دست کم گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]مهارت های ارتباطی موجود ارائه دهندگان خدمات صحی اغلب دست کم گرفته می شود

12. In other words, the primary communicative function of causal connectives is to signal causal direction.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، وظیفه اصلی ارتباطی of، سیگنال causal است
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، عملکرد ارتباطی اولیه ارتباطات علی القاعده، جهت هدایت علیت است

13. A communicative approach, properly conceived, does not involve the rejection of grammar.
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد ارتباطی، به درستی درک شده، شامل رد دستور زبان نمی شود
[ترجمه گوگل]رویکرد ارتباطی، به درستی درک شده، شامل رد گرامر نمی شود

14. For if this were really the case, a communicative approach would have little or nothing to commend it.
[ترجمه ترگمان]زیرا اگر چنین باشد، یک رویکرد ارتباطی کمی یا چیزی برای قدردانی از آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]برای اینکه اگر واقعا این مورد بود، یک رویکرد ارتباطی کمی یا چیزی برای تحسین آن داشت

communicative ability

توانایی رسانشی، توانایی در ایجاد ارتباط


پیشنهاد کاربران

رسانا

خوش برخورد

اجتماعی. کسی که با دیگران راحت صحبت میکند

ارتباط ،

اجتماعی یا ارتباطی

تعاملی

معاشرتی


کلمات دیگر: