1. communicative ability
توانایی رسانشی،توانایی در ایجاد ارتباط
2. He has a headache and isn't feeling communicative today.
[ترجمه ترگمان]اون سردرد داره و امروز هم احساس خوبی نداره
[ترجمه گوگل]او سردرد دارد و امروز ارتباطی ندارد
3. She has become a lot more tolerant and communicative.
[ترجمه ترگمان]او بسیار صبور و خوش مشرب شده است
[ترجمه گوگل]او تبدیل شده است بسیار تحمل و ارتباطی
4. The communicative ability of the whale is thought to be highly developed.
[ترجمه ترگمان]توانایی communicative وال در این است که به شدت رشد کرده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد توانایی ارتباطی نهنگ بسیار توسعه یافته است
5. We have a very communicative approach to teaching languages.
[ترجمه ترگمان]ما یک روش بسیار ارتباطی برای آموزش زبان داریم
[ترجمه گوگل]ما یک روش بسیار ارتباطی برای آموزش زبان ها داریم
6. Shopping - bag ladies are not very communicative and take general conversation as an intrusion.
[ترجمه ترگمان]خانم های کیسه خرید زیاد با هم صحبت نمی کنند و درباره دخالت ژنرال صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]خرید - خانمها کیسه بسیار ارتباطی نیستند و مکالمه عمومی را به عنوان یک نفوذ می کنند
7. I don't find him very communicative.
[ترجمه Mojarrad] من با اون خیلی ارتباط برقرار نمیکنم
[ترجمه ترگمان]من اون رو خیلی دوست پیدا نکردم
[ترجمه گوگل]من او را بسیار ارتباطی پیدا نمی کنم
8. I don't find Peter very communicative.
[ترجمه ترگمان]من پیتر رو خیلی دوست ندارم
[ترجمه گوگل]پیتر بسیار ارتباطی پیدا نمی کند
9. It provides students with the language and communicative skills they will need in their professional lives.
[ترجمه ترگمان]آن به دانش آموزان زبان و مهارت های ارتباطی می دهد که در زندگی حرفه ای خود به آن ها نیاز دارند
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان را با زبان و مهارت های ارتباطی که در زندگی حرفه ای خود نیاز دارند فراهم می کند
10. It is the rheme that fulfils the communicative purpose of the utterance.
[ترجمه ترگمان]این همان rheme است که من هم به خاطر حرف زدن من جواب مثبت می دهد
[ترجمه گوگل]این ریموم است که اهداف ارتباطی سخنان را برآورده می کند
11. The existing communicative skills of competent service providers are often underestimated.
[ترجمه ترگمان]مهارت های ارتباطی موجود ارایه دهندگان خدمات با صلاحیت اغلب دست کم گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]مهارت های ارتباطی موجود ارائه دهندگان خدمات صحی اغلب دست کم گرفته می شود
12. In other words, the primary communicative function of causal connectives is to signal causal direction.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، وظیفه اصلی ارتباطی of، سیگنال causal است
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، عملکرد ارتباطی اولیه ارتباطات علی القاعده، جهت هدایت علیت است
13. A communicative approach, properly conceived, does not involve the rejection of grammar.
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد ارتباطی، به درستی درک شده، شامل رد دستور زبان نمی شود
[ترجمه گوگل]رویکرد ارتباطی، به درستی درک شده، شامل رد گرامر نمی شود
14. For if this were really the case, a communicative approach would have little or nothing to commend it.
[ترجمه ترگمان]زیرا اگر چنین باشد، یک رویکرد ارتباطی کمی یا چیزی برای قدردانی از آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]برای اینکه اگر واقعا این مورد بود، یک رویکرد ارتباطی کمی یا چیزی برای تحسین آن داشت