fair to middling

1. So the first exam I got fair to middling.

[ترجمه ترگمان] خب، امتحان اول یه غذای متوسط دارم
[ترجمه گوگل]بنابراین اولین امتحان من منصفانه به متوسط بود

2. The meal is fair to middling.

[ترجمه ترگمان]غذا نسبتا خوب است
[ترجمه گوگل]غذا عادلانه به متوسط است

3. The dinner was fair to middling.

[ترجمه ترگمان]غذا خوردن به طور متوسط بود
[ترجمه گوگل]شام عادلانه به متوسط بود

4. How am I feeling today? Oh, fair to middling.

[ترجمه ترگمان]امروز چه احساسی دارم؟ اوه، یه غذای معمولی
[ترجمه گوگل]چطور امروز احساس می کنم؟ آه، منصفانه به متوسط

5. " How are you today, George? " " Fair to middling. "

[ترجمه ترگمان]\" \" \" \"سلام جورج، امروز چطور است؟\" \" \" \" منصفانه به نظر می رسد \"
[ترجمه گوگل]امروز جورج چطور؟ '' منصف به متوسط '

6. He was never more than a fair to middling student.

[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت بیش از یک دانش آموز متوسط نبود
[ترجمه گوگل]او هرگز بیش از یک عادلانه به دانشجوی متوسط نیست

7. Fair to middling, thanks.

[ترجمه ترگمان]خیلی خوب است، متشکرم
[ترجمه گوگل]منصف به متوسط، به لطف

8. So you're going to Paris? How's your French? Oh, fair to middling.

[ترجمه ترگمان]پس شما دارید به پاریس می روید؟ فرانسه چطوره؟ اوه، یه غذای معمولی
[ترجمه گوگل]بنابراین شما به پاریس می روید؟ فرانسوی شما چگونه است؟ آه، منصفانه به متوسط

9. " What kind of weather did you have on your holiday? "" Fair to middling. "

[ترجمه ترگمان]چه نوع آب و هوایی در تعطیلات خود دارید؟ \" منصفانه به نظر می رسد \"
[ترجمه گوگل]'چه نوع آب و هوا شما را در تعطیلات خود داشته اند؟ '' منصف به متوسط '

جملات نمونه

پیشنهاد کاربران