شکست می خورد، عدم موفقیت، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
fails
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. if entreaty fails i will resort to threats
اگر تمنا اثر نکند به تهدید متوسل خواهم شد.
پیشنهاد کاربران
کوتاهی کردن
معنی حقوقی
معنی حقوقی
شکست قرارداد، شکست مذاکرات ( معنی حقوق )
قصورکردن
عدم موفقیت
ناموفق
شکست خوردن
تخصصی ریاضی:برقرارنیست
کلمات دیگر: