کلمه جو
صفحه اصلی

commutative law

انگلیسی به انگلیسی

• law asserting that the order in which certain operations is performed is indifferent (mathematics)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] قانون جابجایی
[ریاضیات] قانون جابجایی، قانون تعویض پذیری، اصل جابجایی

جملات نمونه

1. The operation laws including:commutative law, associative law, cancellation law, unity of operation, inverse element, and distributive law between two operations, here we just omit them.
[ترجمه ترگمان]قوانین عملیاتی شامل: قانون جابجایی، قانون associative، قانون لغو، وحدت عمل، آلمان معکوس، و قانون توزیعی میان دو عملیات، در اینجا ما فقط آن ها را حذف می کنیم
[ترجمه گوگل]قوانین عملیاتی از جمله قوانین مبدل، قانون انجمنی، قانون لغو، وحدت عملیات، عنصر معکوس و قانون توزیع بین دو عملیات، در اینجا ما آنها را حذف میکنیم

2. The commutative law holds for superposition without exception, but it does not necessarily for accumulation.
[ترجمه ترگمان]قانون جابجایی بدون استثنا برای برهم نهی برقرار است، اما لزوما برای تجمع نیست
[ترجمه گوگل]قانون جایگزینی بدون استثنا برای ابراز قرار می گیرد، اما لزوما برای انباشت آن نیست

3. Generally the arithmetic of the matrix multiplication unconformity commutative law, but under special conditions they are interchangeable.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، ریاضیات ضرب ماتریس ها، قانون جابجایی را تغییر می دهد، اما در شرایط ویژه ای که مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]به طور کلی ریاضی قانون ماتریس غیر سازگاری ضرب ماتریس، اما در شرایط خاص آنها قابل تعویض هستند

4. We then can verify the associative law and the commutative law for multiplication, and the uniqueness of the result of addition indicates the uniqueness and the cancellation law for multiplication.
[ترجمه ترگمان]سپس می توانیم قانون associative و قانون جابجایی را برای ضرب تایید کنیم، و یگانگی نتیجه افزودن نشان می دهد که یگانگی و قانون لغو ضرب است
[ترجمه گوگل]سپس ما می توانیم قانون انجمنی و قانون تعویض برای ضرب کردن را تایید کنیم، و منحصر به فردی از نتیجه علاوه بر این، منافع و قانون لغو ضرب را نشان می دهد

5. As a branch of modern algebra, finite fields is an abstract system in algebra which satisfies operational laws such as associative law, commutative law, distributive law etc.
[ترجمه ترگمان]به عنوان شاخه ای از جبر مدرن، میدان محدود یک سیستم انتزاعی در جبر است که در قوانین اجرایی مانند قانون associative، قانون جابجایی، قانون توزیعی و غیره صدق می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان شاخه ای از جبر مدرن، زمینه های محدود یک سیستم انتزاعی در جبر است که به قوانین عملیاتی مانند قوانین انجمنی، قوانین جایگزین، قوانین توزیع و غیره رأی می دهد

6. Heisenberg had not proceeded very far with this idea before he noticed that it would lead to his physical quantities not satisfying the commutative law of multiplication.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که متوجه شود که این کار به مقادیر فیزیکی اش منجر می شود که قانون جابجایی پذیر ضرب را ارضا نکند، چندان دور نشده بود
[ترجمه گوگل]هاسنبرگ پیش از این متوجه این ایده نشده بود و متوجه شد که این امر منجر به مقادیر فیزیکی او می شود که رعایت قوانین جایگزینی ضرب آن نیست


کلمات دیگر: