کلمه جو
صفحه اصلی

extrapolate


معنی : قیاس کردن، برون یابی کردن، استقراء نمودن
معانی دیگر : نتیجه گیری کردن، (از روی چیزهای دانسته) ندانسته یابی کردن، ندانسته جویی کردن، ملاک قرار دادن، استنتاج کردن، (آمار و ریاضی) برون یافتن، برون پویش کردن، ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن

انگلیسی به فارسی

استخراج، برون یابی کردن، قیاس کردن، استقراء نمودن، از روی قرائن و امارات پیش بینی کردن


از روی قرائن و امارات پیش‌بینی کردن، قیاس کردن، استقرا نمودن


برون‌یابی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: extrapolates, extrapolating, extrapolated
(1) تعریف: to make an estimate or inference of (future probability or the like) on the basis of what is already known or has already occurred.
مشابه: project

- We extrapolated next year's sales from our past sales trends.
[ترجمه ترگمان] ما فروش سال آینده را از رونده ای فروش قبلی پیش بینی کردیم
[ترجمه گوگل] ما فروش سال آینده را از روند فروش گذشته ما استخراج کردیم

(2) تعریف: in statistics, to estimate or infer (a value) on the basis of values tabulated or observed.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: extrapolative (adj.), extrapolatory (adj.), extrapolation (n.), extrapolator (n.)
• : تعریف: to make an estimate or inference based on observed, known, or measured values or facts.

• guess, infer
if you extrapolate from known facts, you examine them and use logic or reason in order to calculate a quantity or make statements about what is likely to happen in the future; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] برون یابی کردن
[ریاضیات] برون یابی، برون یابی کردن

مترادف و متضاد

قیاس کردن (فعل)
analogize, extrapolate, syllogize

برون یابی کردن (فعل)
extrapolate

استقراء نمودن (فعل)
extrapolate

infer


Synonyms: anticipate, assume, conclude, deduce, envision, figure, foresee, foretell, guess, hypothesize, make an educated guess, predict, project, see ahead, theorize


جملات نمونه

1. One can extrapolate the size of the building from the measurements of an average room.
[ترجمه ترگمان]شخص می تواند اندازه ساختمان را از اندازه گیری یک اتاق متوسط پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]اندازه ساختمان را از اندازه گیری یک اتاق متوسط ​​می توان برشمرد

2. It is possible to extrapolate future developments from current trends.
[ترجمه ترگمان]برون یابی پیشرفت های آینده از رونده ای فعلی امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]ممکن است تحولات آینده را از روند فعلی استخراج کنید

3. You can't really extrapolate a trend from such a small sample.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید یک روند از چنین نمونه کوچکی را برون یابی کنید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید یک روند را از چنین نمونه کوچکی استخراج کنید

4. It is unhelpful to extrapolate general trends from one case.
[ترجمه ترگمان]برون یابی گرایش ها کلی از یک مورد بی فایده است
[ترجمه گوگل]از یک مورد بی نظیر است که از روند کلی استفاده می شود

5. They use an intricate formula to extrapolate how many are snakes inhabiting an area.
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک فرمول پیچیده برای برون یابی چند مار ساکن یک منطقه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از یک فرمول پیچیده استفاده می کنند تا برداشتن تعداد زیادی از مارها در یک منطقه باشد

6. Therefore, it is inadvisable to extrapolate from those studies to disadvantaged populations.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عاقلانه نیست که از این مطالعات به جمعیت های محروم، برون یابی کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، از مطالعات آن به جمعیت های محروم از بین نمی رود

7. I can extrapolate this deduction to other vertebrates but an arthropod has different reactions and an utterly different nervous system.
[ترجمه ترگمان]من این کسر را به مهره داران دیگر extrapolate، اما یک arthropod واکنش های متفاوتی دارد و یک سیستم عصبی کاملا متفاوت
[ترجمه گوگل]من می توانم این کسر را به دیگر مهره داران استخراج کنم، اما یک اتم مصنوعی دارای واکنش های مختلف و یک سیستم عصبی کاملا متفاوت است

8. Generally Helen would extrapolate on one of the more testing programmes coming out of her department.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، (هلن)در مورد یکی از برنامه های آزمایشی بیشتری که از بخش او بیرون می آید، برون یابی می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی هلن بر روی یکی از برنامه های تست بیشتری که از بخش او خارج می شود، برتری می یابد

9. Now to extrapolate from this example to a general argument that familiarity of a subject is a disadvantage would clearly be absurd.
[ترجمه ترگمان]حالا برای برون یابی از این مثال به یک استدلال کلی که آشنایی یک موضوع یک موضوع منفی است، به وضوح نامعقول خواهد بود
[ترجمه گوگل]اکنون از این مثال به یک استدلال کلی که از آشنایی یک موضوع معیوب است، کاملا پوچ است

10. How far is it reasonable to extrapolate these results to the non-poor is a highly debatable point.
[ترجمه ترگمان]این که برون یابی این نتایج برای افراد غیر فقیر یک نقطه بسیار قابل بحث است، منطقی است
[ترجمه گوگل]این که آیا این معقول است که این نتایج را به افراد غیر فقیر برساند، یک نقطه بسیار بحث انگیز است

11. Literally it means beyond the walls. extrapolate To estimate on the basis of certain known variables.
[ترجمه ترگمان]در واقع، معنای آن فراتر از دیوارها است برون یابی برای تخمین براساس برخی از متغیرهای مشخص
[ترجمه گوگل]به معنای واقعی کلمه، فراتر از دیوارهاست استخراج بر اساس بر اساس برخی از متغیرهای شناخته شده

12. Simple extrapolate method is used toforecast the increase of electric vehicle.
[ترجمه ترگمان]از روش برون یابی ساده برای افزایش استفاده از وسیله نقلیه الکتریکی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]به منظور پیش بینی افزایش وسایل نقلیه الکتریکی، روش ساده استخراج استفاده می شود

13. You can extrapolate these findings to any tumors in the body.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید این یافته ها را در هر تومور در بدن پیش بینی کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید این یافته ها را به هر گونه تومور در بدن منتقل کنید

14. They extrapolate that to say I'm choosing to kill people. It's not like that.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنند که من انتخاب می کنم مردم را بکشم این طور نیست
[ترجمه گوگل]آنها به این نتیجه می رسند که من تصمیم می گیرم مردم را بکشم این مثل نیست

estimating the company's sales in the future by extrapolating from the sales of the last five years

تخمین فروش‌های آینده‌ی شرکت از راه ملاک قرار دادن فروش‌های پنج سال گذشته


پیشنهاد کاربران

براورد بیرونی
تعمیم خطی

تعمیم دادن ( نتیجه ی یک عمل یا آزمایش به سایر موارد مشابه )

مقایسه کردن، قیاس کردن

تعمیم دادن
استنتاج کردن
پیش بینی کردن بر اساس داده های موجود
to predict future outcomes based on known facts.
برآورد قیمت کردن to estimate the value of something by comparing it's value with other similar items
When you predict the future, all you really do is
. extrapolate the present

پیش بینی یک مقدار که در بازی مشخصی قرار ندارد

نتیجه گیری کردن - نتیجه گرفتن از - تخمین زدن - برآورد کردن.


کلمات دیگر: