کلمه جو
صفحه اصلی

differentiate


معنی : مشتق گرفتن، فرق قائل شدن، دیفرانسیل تشکیل دادن
معانی دیگر : نابرابر کردن، ناهمسان کردن، متفاوت کردن، دگرسان کردن، فرور کردن، (از هم) متمایز کردن، ویژه سازی کردن، تمیز دادن، جدا کردن، (از هم) تشخیص دادن، فرق گذاشتن (بین)، تبعیض قایل شدن، (ریاضی) مشتق گیری کردن، وابرد گرفتن

انگلیسی به فارسی

فرق گذاشتن، فرق قائل شدن، دیفرانسیل تشکیل دادن


مشتق گرفتن، فرق گذاشتن


تمایز، مشتق گرفتن، فرق قائل شدن، دیفرانسیل تشکیل دادن


انگلیسی به انگلیسی

• distinguish, discriminate; become different; transform into a derivative (mathematics)
if you differentiate between things, you recognize or show the difference between them.
if a feature differentiates one thing from another, it makes the two things different.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] دیفرانسیل گرفتن، مشتق گرفتن
[زمین شناسی] حاصل تفریق اسم : سنگی که در نتیجه تفریق مغناطیسی حاصل شده باشد .
[ریاضیات] مشتق گرفتن، دیفرانسیل گرفتن

مترادف و متضاد

مشتق گرفتن (فعل)
differentiate

فرق قائل شدن (فعل)
differentiate

دیفرانسیل تشکیل دادن (فعل)
differentiate

make a distinction


Synonyms: antithesize, characterize, comprehend, contrast, demarcate, discern, discrepate, discriminate, extricate, individualize, individuate, know, know what’s what, mark, mark off, redline, separate, set apart, set off, sever, severalize, split hairs, tell apart, understand


Antonyms: associate, confuse, connect, group, link, mix up


change; make different


Synonyms: adapt, alter, assort, convert, diversify, mismatch, mismate, modify, transform, variegate, vary


Antonyms: allow, leave


جملات نمونه

1. can you differentiate between these two colors?
آیا می توانی این دو رنگ را از هم تشخیص بدهی ؟

2. It's important to differentiate between fact and opinion.
[ترجمه ترگمان]تمایز بین حقیقت و عقیده مهم است
[ترجمه گوگل]مهم است که بین واقعیت و نظر تفاوت داشته باشید

3. You can differentiate between the houses by the shape of their chimneys.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید بین خانه ها به شکل دودکش های آن ها تمایز قائل شوید
[ترجمه گوگل]شما می توانید بین خانه ها با شکل دودکش آنها متفاوت باشید

4. A child may not differentiate between his imagination and the real world.
[ترجمه ترگمان]یک کودک ممکن است بین تخیل او و دنیای واقعی تفاوت قائل نشود
[ترجمه گوگل]کودک ممکن است بین تخیل و دنیای واقعی تفاوت نداشته باشد

5. Can you differentiate between the two varieties?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید بین دو نوع تمایز قائل شوید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بین این دو گونه تفاوت ایجاد کنید؟

6. We do not differentiate between our workers on the basis of their background or ethnic origin.
[ترجمه ترگمان]ما بین کارگران خود براساس سابقه و یا قومیت خود تفاوتی قائل نیستیم
[ترجمه گوگل]ما کارگران خود را بر اساس مبانی و قومی خود تمایز نمی بینیم

7. He never learned to differentiate between good and evil.
[ترجمه ترگمان]او هرگز یاد نگرفت که بین خوب و بد تمایز قائل شود
[ترجمه گوگل]او هرگز آموخت که بین خیر و شر تفاوت کند

8. It's difficult to differentiate between the two varieties.
[ترجمه ترگمان]تمایز بین دو نوع دشوار است
[ترجمه گوگل]تفاوت بین این دو گونه دشوار است

9. I've learned to differentiate a French wine from a Chinese wine.
[ترجمه ترگمان]یاد گرفتم که یک شراب فرانسوی را از یک شراب چینی متمایز کنم
[ترجمه گوگل]من آموخته ام که یک شراب فرانسوی را از شراب چینی تقسیم کنم

10. She can differentiate this kind of rose from the others.
[ترجمه ترگمان]او می تواند این نوع رز را از دیگران متمایز کند
[ترجمه گوگل]او می تواند این نوع گل رز را از دیگران متمایز کند

11. I learned to differentiate between French and German wines.
[ترجمه ترگمان]یاد گرفتم که بین شراب های فرانسوی و آلمانی تفاوت قائل بشوم
[ترجمه گوگل]من آموختم که بین انگور فرانسوی و آلمانی تفاوت پیدا کند

12. He cannot differentiate the two flowers.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند این دو گل را متمایز کند
[ترجمه گوگل]او نمی تواند دو گل را متمایز کند

13. Can you differentiate one variety from the other?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید یک تنوع را از طرف دیگر تقسیم کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یکی از انواع دیگری را متفاوت کنید؟

14. It is not always possible to differentiate between the two diseases.
[ترجمه ترگمان]همیشه ممکن نیست بین دو بیماری تمایز ایجاد شود
[ترجمه گوگل]همیشه بین دو بیماری تفاوت وجود ندارد

15. At this age your baby cannot differentiate one person from another.
[ترجمه ترگمان]در این سن کودک شما نمی تواند یک فرد را از دیگری متمایز کند
[ترجمه گوگل]در این سن کودک شما نمیتواند یکی از شخص دیگری را تشخیص دهد

The qualities that differentiated her.

ویژگی‌هایی که او را دگرسان (متفاوت) می‌کرد.


can you differentiate between these two colors?

آیا می‌توانی این دو رنگ را از هم تشخیص بدهی؟


This carpet's design differentiates it from the others.

طرح این فرش آن را از سایر فرش‌ها متمایز می‌کند.


پیشنهاد کاربران

متمایز کردن

جداسازی

چیزی را از هم تشخیص دادن

1 ) فرق قائل شدن ، تمییز دادن
It's important to differentiate between fact and opinion.
2 ) متفاوت کردن
The slate roof differentiates this house from others in the area.
سقف سنگی این خانه را از خانه های دیگر در این منطقه یا ناحیه متفاوت میکند.

معلوم کردن، مشخص کردن, تفکیک کردن
We hung the ribbon to differentiate wedding area from the reception area.

Unfortunately we can not easily differentiate Methanol from Ethanol.
may GOD rest guilty souls in peace


تغییر شکل دادن ( در فرآیند رشد ) ، تبدیل شدن، دگردیسی یافتن، مشتق شدن، مشتق گرفتن

تمایز سلولی

وجه تمایز قائل شدن، فرق گذاشتن

تفاوت قائل شدن


کلمات دیگر: