کلمه جو
صفحه اصلی

hot plate


چراغ خوراک پزی (قابل حمل و برقی یا گازی)، خوراک پز (کوچک)، چراه خوراک پزی برقی یا نفتی ویا گازی

انگلیسی به فارسی

چراغ خوراک پزی برقی یا نفتی ویا گازی


صفحه داغ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, usu. electric, portable appliance for cooking or heating food.

• portable appliance for cooking
a hot-plate is a flat surface, often on a cooker, which is heated by electricity and which you can cook food on.
portable device on which food can be warmed (heated by a gas burner or electricity)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] اجاق برقی
[نساجی] صفحه گرم کننده
[پلیمر] صفحه داغ

مترادف و متضاد

electric burner


Synonyms: warmer, portable stove


جملات نمونه

1. A hot plate will spoil the table's polish.
[ترجمه ترگمان]یک بشقاب داغ برق میز را خراب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]یک ورق گرم لهستانی جدول را خراب می کند

2. Her hands flinched from the hot plate as she cut her bacon into pieces, smaller and smaller.
[ترجمه ترگمان]دستش را از بشقاب گرم بیرون آورد و تکه گوشت را تکه تکه کرد، کوچک تر و کوچک تر شد
[ترجمه گوگل]دستانش از روی صفحه داغ پریده بود، چون بیکنش را به قطعات کوچکتر و کوچکتر بریده بود

3. Beds, boxes, a table holding a hot plate and a refrigerator take up most of the space.
[ترجمه ترگمان]تخت ها، جعبه هایی، یک میز که یک بشقاب داغ دارند و یک یخچال بیشتر فضا را اشغال می کند
[ترجمه گوگل]تخت، جعبه، میز برگزاری یک صفحه داغ و یخچال و فریزر بیشترین فضای را به خود اختصاص می دهد

4. Unmould on to a hot plate and serve straight away.
[ترجمه ترگمان]روی یک بشقاب داغ لم داد و یک راست به آن طرف رفت
[ترجمه گوگل]به یک ورق داغ برسید و بلافاصله خدمت کنید

5. The fried bread surrounding the bacon in the hot plate was simply to create effect and mop up the excess fat.
[ترجمه ترگمان]نان های سرخ شده اطراف بیکن در بشقاب داغ به سادگی باعث ایجاد افکت و جارو زدن چربی اضافی می شد
[ترجمه گوگل]نان سرخ شده در اطراف بیکن در صفحه داغ به سادگی برای ایجاد اثر و چاق شدن بیش از حد چربی

6. That hot plate will spoil the polish on this table.
[ترجمه ترگمان] اون بشقاب داغ برق رو روی این میز خراب می کنه
[ترجمه گوگل]این صفحه داغ لهستانی را در این جدول خراب می کند

7. Thermal cycle of heating oil, hot plate temperature control of high accuracy, pyramid good effect.
[ترجمه ترگمان]سیکل حرارتی نفت گرمایشی، کنترل دمای هوای داغ، دقت بالا، تاثیر خوب هرم
[ترجمه گوگل]چرخه حرارتی روغن گرمایش، کنترل درجه حرارت صفحه با دقت بالا، اثر خوب هرم

8. Hot plate with silicon wafer lowered to heating position.
[ترجمه ترگمان]صفحه داغ با ویفر سیلیکون برای گرمایش پایین آمد
[ترجمه گوگل]ورقه داغ با سیلیکون ویفر به حالت گرمایی کاهش یافته است

9. Hot plate aluminum, warming up quickly. Fever with chip, even heating.
[ترجمه ترگمان]aluminum بشقاب داغ، گرم شدن سریع تب با تراشه، حتی گرمایش
[ترجمه گوگل]صفحه آلومینیومی داغ، گرم شدن سریع تب با تراشه، حتی گرما

10. The hot plate may spoil the varnish on the table.
[ترجمه ترگمان]بشقاب داغ ممکن است the را خراب کند
[ترجمه گوگل]ورق داغ ممکن است لاک بر روی میز را خراب کند

11. Property topics : hot plate, then change their prices when it is?
[ترجمه ترگمان]موضوعات مربوط به اموال: بشقاب داغ، سپس قیمت شان را وقتی که هست تغییر دهید؟
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به اموال: بشقاب داغ، و سپس تغییر قیمت خود را در آن است؟

12. The first is oversold bounce induced by a hot plate.
[ترجمه ترگمان]اولی oversold بازتاب شده توسط یک بشقاب داغ است
[ترجمه گوگل]اولین گزاف گویی ناشی از یک صفحه داغ است

13. Time: When the transfer time to reach the hot plate does not rise, shall check whether the contact valve is burned burned or timetable.
[ترجمه ترگمان]زمان: وقتی زمان انتقال برای رسیدن به صفحه داغ بالا نرود، چک کنید که آیا شیر تماس سوزانده می شود یا جدول زمانی
[ترجمه گوگل]زمان: زمانی که زمان انتقال برای رسیدن به صفحه داغ افزایش پیدا نکند، باید سوپاپ تماس یا زمانبندی را بررسی کنید

14. The mouse hot plate method and torsion test were applied to measure threshold of pain group.
[ترجمه ترگمان]روش صفحه داغ موش و تست پیچش برای اندازه گیری آستانه گروه درد به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری آستانه درد، از روش Hot Plate موس و تست پیچشی استفاده شد

15. Methods: The hot plate test in mice and tail stimulation vocalization test in rats were used.
[ترجمه ترگمان]روش ها: تست صفحه داغ در موش ها و تحریک دمش vocalization در موش های صحرایی به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]روش ها: آزمون تست پلاک در موش ها و آزمون آوالیزاسیون تحریک دم در موش های صحرایی مورد استفاده قرار گرفت

16. There are four burners on the hotplate, set in two deep, easy to clean spillage wells.
[ترجمه ترگمان]چهار آتش روشن بر روی hotplate وجود دارد که در دو چاه عمیق و ساده برای نشت چاه قرار دارند
[ترجمه گوگل]چهار مشعل در آشپزخانه وجود دارد که در دو چاه ریخته گری عمیق و آسان برای تمیز کردن قرار می گیرند

17. A sealed hotplate with concealed ignition and an automatic oven timer with the time of day clock.
[ترجمه ترگمان]یک hotplate آب بندی شده با اشتعال پنهان و تایمر سلفی سازی اتوماتیک با زمان ساعت روز
[ترجمه گوگل]یک کوره مهر و موم با سوزش پنهان و یک تایمر اتوماتیک کوره با زمان روز ساعت

18. Droplets of coffee sizzled on the hotplate.
[ترجمه ترگمان]droplets قهوه روی اجاق برقی
[ترجمه گوگل]قطره های قهوه بر روی ظرف قرار می گیرند

19. The whole hotplate is designed for ease of cleaning.
[ترجمه ترگمان]تمام hotplate برای راحتی تمیز کردن طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]کل پخت برای سهولت تمیز کردن طراحی شده است

20. The colour co-ordinated hotplate has been designed to keep cleaning to a minimum.
[ترجمه ترگمان]hotplate هماهنگ به گونه ای طراحی شده است که تمیز کردن به حداقل برسد
[ترجمه گوگل]کوره هماهنگ رنگی طراحی شده است تا تمیز کردن حداقل را حفظ کند

21. Lighting up the hotplate is simplicity itself with Valor's unique Autolite ignition.
[ترجمه ترگمان]روشن کردن نور (hotplate)خود سادگی خود را با حالت احتراق Autolite منحصر به فرد Valor می سازد
[ترجمه گوگل]روشن کردن کوره سادگی خود را با سوپاپ Autolite منحصر به فرد Valor است

22. The hotplate is safe and easy to use - because it's completely sealed and spills are easily wiped away.
[ترجمه ترگمان]استفاده از hotplate ایمن و آسان است - چون کاملا آب بندی شده است و نشت به راحتی از بین می رود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه امن و آسان برای استفاده است - به دلیل آن است که به طور کامل مهر و موم شده و ریختن به راحتی پاک می شود دور

23. A sealed hotplate means spills needn't mean disaster.
[ترجمه ترگمان]ابزار مهر و موم شده به این معنی است که سرریز شدن لازم نیست
[ترجمه گوگل]یک کوره مهر و موم شده به معنای ریختن نیاز به معنی فاجعه نیست

24. Like a giant hotplate, the plateau heats up in the spring and summer.
[ترجمه ترگمان]مانند یک اجاق برقی بزرگ در بهار و تابستان گرم می شود
[ترجمه گوگل]مانند یک غار غول پیکر، فلات گرم در بهار و تابستان است

25. All guest must get ready to leave the hotplate 30 a. m.
[ترجمه ترگمان]همه مهمونا باید آماده باشن که منطقه رو سی سی \"رو ترک کنن\" ام
[ترجمه گوگل]همه مهمان باید آماده باشند تا اجاق گاز 30 درجه را ترک کنند متر

26. Turn the hotplate off and allow the residual heat to keep the mixture simmering.
[ترجمه ترگمان]the را خاموش کنید و به گرمای باقی مانده اجازه دهید تا جوش simmering را حفظ کند
[ترجمه گوگل]پختن را خاموش کنید و حرارت را باقی بگذارید تا جوش مخلوط شود

27. They cooked on a hotplate in the garage.
[ترجمه ترگمان]روی یک اجاق برقی در گاراژ غذا پخته بودند
[ترجمه گوگل]آنها در آشپزخانه در گاراژ پخته شده بودند

28. Methods Hotplate and writhing test in mice were applied.
[ترجمه ترگمان]روش ها hotplate و تست چرخشی در موش ها اعمال شدند
[ترجمه گوگل]روش ها: تست ها و آزمون چرخش در موش ها انجام شد

29. The principle and design of valve upstream hotplate for preventing excessive flow leakage, and the application of the valve series products are discussed.
[ترجمه ترگمان]اصل و طراحی شیر رو به بالا برای جلوگیری از نشت بیش از حد جریان و کاربرد محصولات سری شیر مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اصل و طراحی سوپاپ سوپاپ بالا برای جلوگیری از نشت جریان بیش از حد و استفاده از محصولات سری دریچه مورد بحث قرار می گیرد

30. This Hotplate accepts standard laboratory retort rods which enable scaffolding to be constructed so that vessels can be heated without direct contact with the hot surface.
[ترجمه ترگمان]این hotplate میله های واکنش آزمایشگاهی استاندارد را می پذیرد که داربست را ممکن می سازند طوری که کشتی ها می توانند بدون تماس مستقیم با سطح داغ داغ شوند
[ترجمه گوگل]این Hotplate میله های آزمایشگاهی استاندارد آزمایشگاهی را می پذیرد که امکان ساخت داربست را فراهم می کنند تا عروق بتوانند بدون تماس مستقیم با سطح گرم گرم شوند


کلمات دیگر: