کلمه جو
صفحه اصلی

dialyze


معنی : تجزیه کردن، تجزیه شدن
معانی دیگر : (شیمی - پزشکی) دیالیز کردن یا شدن، تراکافت کردن یا شدن، تراکافتن

انگلیسی به فارسی

تجزیه کردن، تجزیه شدن


دیالیز، تجزیه کردن، تجزیه شدن


انگلیسی به انگلیسی

• separate substances from solution (in chemistry); separate by dialysis; perform dialysis; undergo dialysis (also dialyse)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] دیالیز کردن یا شدن، تراکافت کردن یا شدن، تراکافتن

مترادف و متضاد

تجزیه کردن (فعل)
liberate, abstract, decompose, break down, parse, analyze, dismember, anatomize, comminute, dialyze, disembody, prescind, sequestrate

تجزیه شدن (فعل)
parse, disintegrate, dialyze, hydrolyze


کلمات دیگر: