1. His poems reveal the duality of his nature, the joy and hope, the fear and despair.
[ترجمه ترگمان]اشعار او دوگانگی طبیعت او، شادی و امید، ترس و نومیدی را آشکار می سازند
[ترجمه گوگل]اشعار او دوگانگی ماهیت او، شادی و امید، ترس و ناامیدی را نشان می دهد
2. I had become trapped in the Black-White duality.
[ترجمه ترگمان]من در دوگانگی سیاه - سفید گرفتار شده بودم
[ترجمه گوگل]من در دوگانگی سیاه و سفید به دام افتاده بودم
3. More particularly, they are associated with the duality of good and evil.
[ترجمه ترگمان]به خصوص، آن ها با دوگانگی خوب و بدی همراه هستند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، آنها با دوگانگی خوب و بد ارتباط دارند
4. In other words, Melville is again emphasizing the duality of nature.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، مل با تاکید مجدد بر دوگانگی طبیعت تاکید می کند
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ملویل دوباره بر دوگانگی طبیعت تأکید دارد
5. Being bisexual is a simple duality.
[ترجمه ترگمان]دو جنسی بودن یک دوگانگی ساده است
[ترجمه گوگل]بودن دوجنسی دوگانگی ساده است
6. The optimality conditions of saddle points, weakly duality theorem, strong duality theorem and converse duality theorem are obtained under convexity assumptions.
[ترجمه ترگمان]شرایط بهینگی نقاط زین، قضیه دوگانگی ضعیف، قضیه دوگانگی قوی و قضیه دوگانگی معکوس زیر مفروضات convexity بدست می آیند
[ترجمه گوگل]شرایط مطلوب نقاط زین، تئوری ضعیف دوگانگی، قضیه دوگانگی قوی و قضیه دوگانگی متقاطع تحت فرضهای تخلخل بدست می آید
7. The duality conditions for multiobjective semi - infinite programming with semilocally convex functions are given.
[ترجمه ترگمان]شرایط دوگانگی برای برنامه نویسی نیمه نامحدود با توابع محدب semilocally ارایه شده است
[ترجمه گوگل]شرایط دوگانگی برای برنامه نویسی نیمه انتهای چند هدفه با توابع نیمه تابعی محدب ارائه شده است
8. Duality principle is a powerful tool for the analysis of topological structure of power electronic circuits.
[ترجمه ترگمان]اصل duality ابزاری قدرتمند برای تجزیه و تحلیل ساختار توپولوژیکی مدارات الکترونیکی قدرت است
[ترجمه گوگل]اصل دوگانگی یک ابزار قدرتمند برای تجزیه و تحلیل ساختار توپولوژیکی مدارهای الکترونیکی قدرت است
9. Nirvana is beyond all terms of duality and relatively.
[ترجمه ترگمان]نیروانا فراتر از همه شرایط دوگانگی و نسبتا \" است
[ترجمه گوگل]نیروانا فراتر از همه شرایط دوگانگی و نسبتا است
10. I am still aware of my physical body, duality, during this whole experience.
[ترجمه ترگمان]من هنوز از جسم فیزیکی و دوگانگی در طول این تجربه آگاه هستم
[ترجمه گوگل]من هنوز در تمام این تجربه از بدن فیزیکی، دوگانگی، آگاه هستم
11. So teachers should try to overcome this duality in the educational context, and be a dialogist.
[ترجمه ترگمان]بنابراین معلمان باید سعی کنند بر این دوگانگی در زمینه آموزشی غلبه کنند و یک dialogist باشند
[ترجمه گوگل]بنابراین، معلمان باید سعی در غلبه بر این دوگانگی در زمینه آموزشی داشته باشند و در این راستا باید گفتوگو باشند
12. The duality of nature : sometimes quiet and sometimes active.
[ترجمه ترگمان]دوگانگی طبیعت: گاه ساکت و گاه فعال
[ترجمه گوگل]دوگانگی طبیعت: گاه آرام و گاهی اوقات فعال است
13. Today, in CDMA communication system, we use duality sequence as address code.
[ترجمه ترگمان]امروزه، در سیستم ارتباطی CDMA، ما از توالی دوگانه به عنوان کد آدرس استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]امروزه در سیستم ارتباطی CDMA، از توالی دوگانه به عنوان کد آدرس استفاده می کنیم
14. Duality also makes the choice of forum a complicated question.
[ترجمه ترگمان]duality همچنین انتخاب فروم را یک سوال پیچیده می سازد
[ترجمه گوگل]دوگانگی همچنین انتخاب یک انجمن را یک سوال پیچیده می کند
15. Theoretically we should know the duality of globalization with subjectivism and objectivism.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ نظری، ما باید دوگانگی جهانی شدن با subjectivism و objectivism را بدانیم
[ترجمه گوگل]از لحاظ نظری ما باید دوگانگی جهانی سازی را با ذهنیت گرایی و عینی گرایی شناختیم