کلمه جو
صفحه اصلی

duct


معنی : مجرا، خط سیر، مجرای لنف، لوله کوچک
معانی دیگر : (برای آبگونه و گاز) لوله، معبر، راهاب، گذار، قنات، درون کند، آب رسان، (کالبدشناسی - مجرای بدن مانند پیشابراه و اشک راه) مجرا، - راه، تراوراه، (گیاه شناسی) آوند، لوله اب

انگلیسی به فارسی

مجرا، خط سیر، مجرای لنف، لوله کوچک


مجرا، لوله اب، خط سیر، مجرای لنف


انگلیسی به انگلیسی

• conduit, canal, passage, pipe (for conducting liquids or air)
a duct is a pipe, tube, or channel through which a liquid or gas is sent.
a duct is also a tube in your body that a liquid such as tears or bile can pass through.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] مجرا، کانال .
[شیمی] لوله، مجرا، معبر، راهاب، گذار، قنات، درون کند، آب رسان
[عمران و معماری] غلاف - کانال - مجرا
[برق و الکترونیک] مجرا، لوله 1. وضعیت جوی خاصی که امکان انتشار دوربرد و غیر عادی سیگنالهای رادیویی و راداری را در وردسپر ( ترویوسفر ) فراهم می کند . وارونی دما موجب تغییر ثابت دی الکتریکی و بازتاب پی در پی امواج رادیویی بین دو لایه از هوا می شود که مجزا را به وجود می آورند . این حالت بین مرزی از هوا و زمین نیز ممکن است رخ دهد . مجرای وردسپهری نیز نامیه می شود . 2. محفظه ای برای عبور کابلها .
[مهندسی گاز] مجرا، معبر

مترادف و متضاد

مجرا (اسم)
runway, aqueduct, flume, duct, conduit, channel, canal, tube, gully, strand, gullet, foramen, spiracle

خط سیر (اسم)
direction, route, course, duct, pathway, rake, trajectory, itinerary

مجرای لنف (اسم)
duct

لوله کوچک (اسم)
duct, tubule

channel, pipe


Synonyms: aqueduct, canal, conduit, course, funnel, passage, tube, vessel, watercourse


جملات نمونه

1. a duct carries the smoke out of the cylinder
لوله ای دودها را از استوانه خارج می کند.

2. bile duct
مجرای صفرا،زرداب راه

3. bile duct
مجرای صفرا،زردابراه

4. a tear duct
مجرای اشکی

5. an ejaculatory duct
مجرای واپرانشی

6. We have advocated initial endoscopic stenting for bile duct strictures after open cholecystectomy.
[ترجمه ترگمان]ما از endoscopic اولیه endoscopic برای باریک بینی مجاری صفراوی پس از cholecystectomy باز حمایت کردیم
[ترجمه گوگل]ما از استنت گذاری آندوسکوپی اولیه برای سونوگرافی مجرای صفرا پس از کولسیستکتومی باز استفاده کردیم

7. This can progress to bile duct destruction, biliary cirrhosis, and sometimes cholangiocarcinoma.
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به رشد مجرای صفرا، سیروز و گاهی اوقات cholangiocarcinoma شود
[ترجمه گوگل]این می تواند به تخریب مجرای صفراوی، سیروز صفراوی و گاهی اوقات کلانژیوکارسینوم پیشرفت کند

8. He said she was bound by duct tape; he recalled screaming as he carried her upstairs.
[ترجمه ترگمان]او گفت که به وسیله نوار چسب بسته شده و در حالی که او را به طبقه بالا می برد، جیغ زنان به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او گفت که نوار نوار مجاز است؛ او همانطور که بالا و پایین او را برداشت، به یاد می آورد

9. Neither duct tape nor electrical tape could provide a waterproof, durable repair.
[ترجمه ترگمان]نه نوار لوله ای و نه نوار الکتریکی می توانست یک تعمیر آب ضد آب و بادوام را فراهم کند
[ترجمه گوگل]نه نوار مجرای و نه نوار الکتریکی می تواند یک تعمیر ضد آب و بادوام فراهم کند

10. If it is at right angles to the duct, it is closed.
[ترجمه ترگمان]اگر در زاویه راست به لوله قرار داشته باشد، بسته می شود
[ترجمه گوگل]اگر آن را به سمت راست به کانال، آن را بسته است

11. Well, we could tape the mat down with duct tape.
[ترجمه ترگمان] خب، ما می تونیم the رو با چسب لوله ضبط کنیم
[ترجمه گوگل]خوب، ما می توانیم نوار را با نوار مجلسی فیلم برداری کنیم

12. The fix is to seal all seams in your ducts in the basement with duct tape.
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که تمام درزه ای در ducts را با نوار لوله ای ببندید
[ترجمه گوگل]اصلاح این است که همه درزها را در کانالهای خود در زیرزمین با نوار مجرای مهر و موم کنید

13. A straight 10 F endoprosthesis was used in the five patients with a bile duct stricture distal to the stones.
[ترجمه ترگمان]در این پنج بیمار، یک F ۱۰ با لوله صفرا که به سنگ ها متصل شده بود، مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یک انتروپروتز مستقیم 10 F در پنج بیمار با یک مجرای صفراوی دیستال به سنگ استفاده شد

14. In patients in whom the procedure is successful 4- 8% will develop bile duct stenosis, new stone formation or both.
[ترجمه ترگمان]در بیمارانی که در آن ها این روش ۴ تا ۸ درصد موفق بوده لوله صفرا، تشکیل سنگ جدید یا هر دو را توسعه خواهد داد
[ترجمه گوگل]در بیماران که در آن روند موفق است 4- 8٪ سبب تنگ شدن مجرای صفراوی، تشکیل سنگ جدید یا هر دو می شود

15. Possibly a congenital abnormal connection was present between the cystic duct and the right biliary system.
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه رابطه نرمال غیر طبیعی بین مجرای cystic و system right وجود داشته باشه
[ترجمه گوگل]احتمالا ارتباط غیر طبیعی مادرزادی بین کانال کیستیک و سیستم صفراوی راست وجود دارد

16. The high-tech link was a microphone pointed at a telephone with the aid of duct tape.
[ترجمه ترگمان]این لینک با تکنولوژی بالا یک میکروفون بود که با کمک نوار لوله ای به یک تلفن اشاره داشت
[ترجمه گوگل]لینک با تکنولوژی بالا یک میکروفون بود که با استفاده از نوار کاست به تلفن متصل شد

A duct carries the smoke out of the cylinder.

لوله‌ای دودها را از استوانه خارج می‌کند.


a tear duct

مجرای اشکی


اصطلاحات

bile duct

مجرای صفرا، زرداب راه


پیشنهاد کاربران

لوله آب

مجرا - لوله ی آب یا هوا
Urinqry ducts = unirary tacts : مجاری ادراری
The hot liquid ( sperm ) passing through these ducts is what makes the "tingle" sensation

دالان زیرزمینی

قابِ کانال مانند ، قاب کانالی

duct ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: راهه 1
تعریف: منطقه‏ای در جوّ یا اقیانوس که خواص فیزیکی آن در راستای قائم به‏گونه‏ای تغیـیر می‏کنـد که امواج ایجـادشده در راستاهای مختلف در درون آن به تله می‏افتند و هدایت می‏شوند


کلمات دیگر: