رنگرزی، رزیدن، پارچه رنگ زنی، صباغی
dyeing
رنگرزی، رزیدن، پارچه رنگ زنی، صباغی
انگلیسی به فارسی
رنگرزی، رزیدن، پارچه رنگزنی
رنگرزی، رنگ کردن
انگلیسی به انگلیسی
• expiring, terminally ill, on death's door, near death, moribund
coloring, staining, tinting
coloring, staining, tinting
دیکشنری تخصصی
[شیمی] رنگرزى، رزیدن، پارچه رنگ زنی
[نساجی] رنگرزی
[پلیمر] رنگرزی
[نساجی] رنگرزی
[پلیمر] رنگرزی
جملات نمونه
1. the period when dyeing and curling the hair were all the rage
دوره ای که مو رنگ کردن و مو فر زدن کاملا مد شده بود
2. A purple may be made by dyeing a blue over a red.
[ترجمه ترگمان]رنگ بنفش را می توان با رنگ آبی بر روی قرمز رنگ کرد
[ترجمه گوگل]یک بنفش ممکن است با رنگ آمیزی آبی بیش از یک قرمز ساخته شود
[ترجمه گوگل]یک بنفش ممکن است با رنگ آمیزی آبی بیش از یک قرمز ساخته شود
3. Most operate in highly polluting industries: bleaching and dyeing, electroplating and printing circuit boards.
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها در صنایع بسیار آلوده کننده کار می کنند: سفید کردن و رنگرزی، electroplating و تابلوهای مدار چاپی
[ترجمه گوگل]بیشترین فعالیت در صنایع بسیار آلوده: سفیدکاری و رنگرزی، تابلوهای آبکاری و چاپ
[ترجمه گوگل]بیشترین فعالیت در صنایع بسیار آلوده: سفیدکاری و رنگرزی، تابلوهای آبکاری و چاپ
4. A village-based fabric weaving and dyeing business was quite unused to the sudden whims and vagaries of the capitalist fashion industry.
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه نساجی و رنگرزی که در روستا کار می کرد کاملا به هوس ناگهانی و vagaries صنعت مد سرمایه داری عادت نداشت
[ترجمه گوگل]کسب و کار بافندگی و رنگرزی در روستا به راحتی و ناگهانی در صنعت مد مدرن سرمایه داری استفاده نشده است
[ترجمه گوگل]کسب و کار بافندگی و رنگرزی در روستا به راحتی و ناگهانی در صنعت مد مدرن سرمایه داری استفاده نشده است
5. During 1990, a package dyeing system will be installed that will greatly streamline the dyeing process.
[ترجمه ترگمان]در طی سال ۱۹۹۰ یک سیستم رنگرزی بسته نصب خواهد شد که به شدت فرآیند رنگرزی را ساده می کند
[ترجمه گوگل]در سال 1990، یک سیستم بسته بندی رنگرزی نصب خواهد شد که روند رنگرزی را بسیار ساده می کند
[ترجمه گوگل]در سال 1990، یک سیستم بسته بندی رنگرزی نصب خواهد شد که روند رنگرزی را بسیار ساده می کند
6. The three-day dyeing process is done by hand on their patio.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند رنگ آمیزی سه روزه توسط دست روی حیاط خود انجام می شود
[ترجمه گوگل]فرایند رنگرزی سه روزه با دست در داخل پاسیو انجام می شود
[ترجمه گوگل]فرایند رنگرزی سه روزه با دست در داخل پاسیو انجام می شود
7. Color is fixed in dyeing.
[ترجمه ترگمان]رنگ در رنگرزی ثابت شده است
[ترجمه گوگل]رنگ در رنگرزی ثابت است
[ترجمه گوگل]رنگ در رنگرزی ثابت است
8. The close links between the two continued, with dyeing carried out for both at Stanley.
[ترجمه ترگمان]روابط نزدیک بین این دو، همراه با رنگرزی برای هر دو در استنلی انجام شد
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیک بین این دو ادامه داشت، با رنگرزی برای هر دو در Stanley اجرا شد
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیک بین این دو ادامه داشت، با رنگرزی برای هر دو در Stanley اجرا شد
9. With this special requirement of surface colouration, general dyeing process is not available.
[ترجمه ترگمان]با این نیاز خاص of سطح، فرآیند رنگ آمیزی عمومی موجود نیست
[ترجمه گوگل]با استفاده از این خاصیت رنگ آمیزی سطحی، فرآیند رنگرزی عمومی در دسترس نیست
[ترجمه گوگل]با استفاده از این خاصیت رنگ آمیزی سطحی، فرآیند رنگرزی عمومی در دسترس نیست
10. It is shown that unlevel dyeing of textiles depends mainly on the longitudinal unevenness of the fineness of the multifilament yarn and is less influenced by the transverse unevenness.
[ترجمه ترگمان]نشان داده می شود که رنگ کردن unlevel عمدتا وابسته به عدم یکنواختی طولی of multifilament است و کم تر متاثر از unevenness عرضی است
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که رنگ آمیزی منسوجات به طور عمده بستگی به ناهمواری طولی ریزه کاری نخ چند قطعه دارد و کمتر تحت تأثیر ناهمواری عرضی قرار دارد
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که رنگ آمیزی منسوجات به طور عمده بستگی به ناهمواری طولی ریزه کاری نخ چند قطعه دارد و کمتر تحت تأثیر ناهمواری عرضی قرار دارد
11. Dyeing wastewater and acrylic acid wastewater were adopted as research objects in transpiring wall reactor with hydrogen peroxide as oxidant.
[ترجمه ترگمان]فاضلاب Dyeing و فاضلاب acrylic به عنوان اشیا تحقیقاتی در رآکتور آبی transpiring با آب اکسیژنه به عنوان اکسید oxidant به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]فاضلاب رنگرزی و فاضلاب اسید اکریلیک به عنوان اشیاء تحقیق در رآکتورهای دی اکسید کربن با پراکسید هیدروژن به عنوان اکسیدان به تصویب رسید
[ترجمه گوگل]فاضلاب رنگرزی و فاضلاب اسید اکریلیک به عنوان اشیاء تحقیق در رآکتورهای دی اکسید کربن با پراکسید هیدروژن به عنوان اکسیدان به تصویب رسید
12. The dyeing behavior of Colvaceton reactive dyes was tested systematically to study the principal dyeing performance of the alkali bath and the denaturalization bath for soybean fiber.
[ترجمه ترگمان]رفتار رنگ کردن رنگ آمیزی فعال Colvaceton به صورت سیستماتیک مورد آزمایش قرار گرفت تا عملکرد رنگ آمیزی اصلی حمام کلر و حمام denaturalization را برای فیبر سویا بررسی کند
[ترجمه گوگل]رفتار رنگرزی رنگ واکنشی Colvaceton به طور سیستماتیک برای مطالعه عملکرد اصلی رنگرزی حمام قلیایی و حمام denaturalization برای فیبر سویا مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]رفتار رنگرزی رنگ واکنشی Colvaceton به طور سیستماتیک برای مطالعه عملکرد اصلی رنگرزی حمام قلیایی و حمام denaturalization برای فیبر سویا مورد آزمایش قرار گرفت
13. Upmarket dyeing machine and the 40 - odd set of finishing facilities.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین رنگرزی و مجموعه ۴۰ نفره از امکانات اتمام
[ترجمه گوگل]دستگاه رنگرزی Upmarket و مجموعه 40 عدد از امکانات اتمام
[ترجمه گوگل]دستگاه رنگرزی Upmarket و مجموعه 40 عدد از امکانات اتمام
14. Dry, brittle hair and split ends were the unfortunate consequence of years of dyeing it peroxide blond.
[ترجمه ترگمان]خشک و مو و مو و مو و مو و مو و مو و مو و مو بور و مو بور و مو بور بود
[ترجمه گوگل]موهای خشک و شکننده و انتهای تقسیم شده، نتیجه ناگوار سالهای رنگرزی آن، پراکسید بور بود
[ترجمه گوگل]موهای خشک و شکننده و انتهای تقسیم شده، نتیجه ناگوار سالهای رنگرزی آن، پراکسید بور بود
پیشنهاد کاربران
dyeing ( شیمی )
واژه مصوب: رنگرزی
تعریف: افزودن رنگ بخش به ماده که یا با زیرآیند ( substrate ) پیوند شیمیایی تشکیل می دهد یا براثر فرایندی فیزیکی که برای تغییر رنگ انجام می شود، کاملاً به ماده متصل می شود|||متـ . رَزش
واژه مصوب: رنگرزی
تعریف: افزودن رنگ بخش به ماده که یا با زیرآیند ( substrate ) پیوند شیمیایی تشکیل می دهد یا براثر فرایندی فیزیکی که برای تغییر رنگ انجام می شود، کاملاً به ماده متصل می شود|||متـ . رَزش
کلمات دیگر: