کلمه جو
صفحه اصلی

dye


معنی : رنگ، رنگ زنی، رنگ کردن
معانی دیگر : (رنگرزی) رنگ، (برای موی سر) خضاب، رنگ مو، رنگینه، رنگ کردن (آغشتن در رنگ)، رنگرزی کردن، رزیدن، رنگ گرفتن یا شدن

انگلیسی به فارسی

رنگ، رنگ‌زنی، رنگ کردن


انگلیسی به انگلیسی

• coloring, pigment, tint
color, stain, tint
if you dye hair or cloth, you change its colour by soaking it in a coloured liquid.
a dye is a substance which is mixed into a liquid and used to change the colour of cloth or hair.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] رنگ، جوهر، رنگ کردن، رنگینه، کروماتین
[عمران و معماری] رنگمایه
[مهندسی گاز] رنگ، رنگزدن، رنگ کردن
[نساجی] رتگ - رنگینه - ماده رنگزا
[پلیمر] رنگینه، رزینه
[آب و خاک] رنگ

مترادف و متضاد

رنگ (اسم)
indigo, tune, grain, hue, paint, color, dye, tint, pigmentation, complexion, tincture, tinct, speckle

رنگ زنی (اسم)
dye

رنگ کردن (فعل)
bedaub, besmear, paint, color, dye, taint, stain

coloring agent


Synonyms: color, colorant, dyestuff, pigment, stain, tincture, tinge, tint


Antonyms: bleach, whitener


change color with mixture


Synonyms: impregnate, pigment, stain, tincture, tinge, tint


Antonyms: bleach, fade, whiten


جملات نمونه

1. a dye intermediate
ماده ی میانی رنگ

2. to dye a white shirt red
پیراهن سپید را قرمز رنگ کردن

3. does she dye her hair?
آیا او گیسوی خود را رنگ می زند؟

4. a drop of dye diffused through water
قطره ای رنگ که در آب پخش شده است

5. a traitor of the deepest dye
خائن به تمام معنی،خبیث ترین خائن

6. of the deepest (or blackest) dye
از بدترین نوع،بسیار بد،خبیث

7. For a change, why not dye your T-shirts?
[ترجمه ترگمان]واسه تنوع، چرا تی شرت تو رو رنگ نکنم؟
[ترجمه گوگل]برای یک تغییر، چرا تی شرت تان را رنگ نکنید؟

8. They used only natural pigments to dye the wool.
[ترجمه ترگمان]آن ها از رنگ های طبیعی استفاده می کردند تا پشم را رنگ کنند
[ترجمه گوگل]آنها فقط رنگدانه های طبیعی را برای رنگ کردن پشم استفاده کردند

9. Time does not dye,Memories do not light.
[ترجمه ترگمان]زمان رنگ ندارد، خاطرات روشن نمی شوند
[ترجمه گوگل]زمان رنگ نمی کند، خاطرات نور نمی کنند

10. Black will dye over most other colours.
[ترجمه مرتضی چوپانکاره] رنگ سیاه بیشتر رنگ های دیگر را می پوشاند .
[ترجمه ترگمان]سیاه بیشتر رنگ های دیگر را رنگ خواهد زد
[ترجمه گوگل]سیاه بیشتر رنگ های دیگر رنگ می کند

11. He applied dye to the door.
[ترجمه ترگمان]رنگ و رویش را به در دوخته بود
[ترجمه گوگل]او رنگ را به درب اعمال کرد

12. You can dye your hair whatever colour you like.
[ترجمه maryam] شما می توانید موهایتان را هررنگی که دوست دارید رنگ کنید.
[ترجمه ترگمان]می تونی موهات رو رنگ کنی هر رنگی که دوست داری
[ترجمه گوگل]شما می توانید رنگ هر رنگی که دوست دارید را رنگ کنید

13. Leave the cloth to steep in the dye overnight.
[ترجمه مرتضی چوپانکاره] پارچه را بگذارید در ظرف رنگ یک شب تا صبح خیس بخورد.
[ترجمه ترگمان]پارچه رو بزار کنار یه شبه رنگ قرمز بشه
[ترجمه گوگل]پارچه را ترک کنید تا رنگ در یک شب شیب یابد

14. She dipped the material into the dye.
[ترجمه ترگمان]ماده را در رنگ سرخ فرو برد
[ترجمه گوگل]او ماده را به رنگ آغشته کرد

15. Applying the dye can be messy, particularly on long hair.
[ترجمه ترگمان]مالیدن رنگ می تواند نامرتب باشد، به خصوص بر روی موهای بلند
[ترجمه گوگل]استفاده از رنگ می تواند به خصوص در موهای بلند خراب شود

16. She suddenly took it into her head to dye her hair green.
[ترجمه ترگمان]ناگهان آن را در سرش گذاشت تا موهایش را سبز کند
[ترجمه گوگل]او ناگهان آن را به سر او را به رنگ موهایش سبز

17. Plunge the fabric into a bath of black dye.
[ترجمه ترگمان]پارچه را در حمام رنگ سیاه فرو ببرید
[ترجمه گوگل]پارچه را به یک حمام از رنگ سیاه بچرخانید

18. No wool is so white but a dyer can dye it black.
[ترجمه ترگمان]هیچ پشمی خیلی سفید نیست، اما رنگرز می تواند آن را سیاه کند
[ترجمه گوگل]پشم نمیتواند سفید باشد، اما دایر می تواند آن را سیاه کند

19. Wash the dye out with shampoo.
[ترجمه ترگمان]رنگ را با شامپو بشویید
[ترجمه گوگل]رنگ را با شامپو بشویید

20. The red dye on the leather is water-soluble.
[ترجمه ترگمان]رنگ قرمز روی چرم محلول در آب است
[ترجمه گوگل]رنگ قرمز روی چرم محلول در آب است

Genuine Persian rugs are made with vegetable dyes.

فرش‌های اصیل ایرانی را با رنگ گیاهی می‌سازند.


does she dye her hair?

آیا او گیسوی خود را رنگ می‌زند؟


Wool dyes readily with acid dyes.

پشم با رنگ‌های اسیدی به‌آسانی رنگ می‌شود.


to dye a white shirt red

پیراهن سپید را قرمز رنگ کردن


At first Nayeb Hossein and his brother were dyers.

نایب حسین و برادرش در آغاز رنگرز بودند.


a traitor of the deepest dye

خائن به تمام معنی، خبیث‌ترین خائن


اصطلاحات

of the deepest (or blackest) dye

از بدترین نوع، بسیار بد، خبیث


پیشنهاد کاربران

ماده رنگرزی

تغییر دادن رنگ چیزی مانند لباس یا مو
change the color of something such as clothing or hair


رنگمایه

رَنگیدَن چیزی/جایی.
رنگزنیدن . . . . . .

dye ( شیمی )
واژه مصوب: رَزانه
تعریف: مادۀ رنگ بخشی که در محیط خود قابلیت حل شدن یا پراکنش دارد و ازطریق واکنش های شیمیایی یا جذب یا پراکنش به مادۀ دیگر افزوده می شود|||متـ . مادۀ رنگرزی

در اصطلاح جنگی : منور


کلمات دیگر: