معمارى : انحلال
dissolving
معمارى : انحلال
انگلیسی به انگلیسی
• dissipating; changing into a liquid, melting; separating into parts, disintegrating
دیکشنری تخصصی
[شیمی] انحلال، گشوده شدن
[عمران و معماری] انحلال
[زمین شناسی] انحلال
[نساجی] حل کردن - انحلال
[عمران و معماری] انحلال
[زمین شناسی] انحلال
[نساجی] حل کردن - انحلال
جملات نمونه
1. ice cream dissolving in the sun
بستنی که در آفتاب در حال آب شدن است
2. The King issued a proclamation dissolving Parliament.
[ترجمه ترگمان]پادشاه اعلامیه ای صادر کرد که انحلال پارلمنت را منحل کرد
[ترجمه گوگل]پادشاه یک مجلس نماینده مجلس را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]پادشاه یک مجلس نماینده مجلس را اعلام کرد
3. A few clouds formed briefly before dissolving again.
[ترجمه ترگمان]چند ابر قبل از انحلال دوباره شکل گرفتند
[ترجمه گوگل]چند ابر به شکل مختصر قبل از حل شدن دوباره تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]چند ابر به شکل مختصر قبل از حل شدن دوباره تشکیل شده است
4. Paraffin has the property of dissolving grease.
[ترجمه ترگمان] Paraffin اموال رو از دست داده
[ترجمه گوگل]پارافین دارای خاصیت حل کردن چربی است
[ترجمه گوگل]پارافین دارای خاصیت حل کردن چربی است
5. Like me, like us, who are dissolving into the whirling water too.
[ترجمه ترگمان]مثل من، مثل ما که در آب گرداب فرو می روند
[ترجمه گوگل]مثل من، مانند ما، که در حال فرو ریختن در آب گردان نیز هستند
[ترجمه گوگل]مثل من، مانند ما، که در حال فرو ریختن در آب گردان نیز هستند
6. The internet, he argues, is dissolving the economic glue that holds traditional companies together.
[ترجمه ترگمان]وی استدلال می کند که اینترنت در حال انحلال یک چسبی اقتصادی است که شرکت های سنتی را در کنار هم نگه می دارد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که اینترنت، چسب اقتصادی را که شرکت های سنتی با هم دارند، حل می کنند
[ترجمه گوگل]او معتقد است که اینترنت، چسب اقتصادی را که شرکت های سنتی با هم دارند، حل می کنند
7. The brittle wafer dissolving against the roofs of their mouths was their promise of life in a world beyond Holy Hill.
[ترجمه ترگمان]لوح نازک و شکننده که بر سقف دهانشان بسته شده بود، قول زندگی در دنیایی فراتر از فراز تپه مقدس بود
[ترجمه گوگل]ویفر شکننده در برابر سقف دهانشان وعده زندگی خود را در جهان بیش از حد تپه مقدس
[ترجمه گوگل]ویفر شکننده در برابر سقف دهانشان وعده زندگی خود را در جهان بیش از حد تپه مقدس
8. Some argue that downsizing is dissolving the glue that has traditionally held companies together, and without which they may never flourish.
[ترجمه ترگمان]برخی استدلال می کنند که کاهش اندازه the است که به طور سنتی با هم شرکت می کنند و بدون آن هرگز شکوفا نمی شوند
[ترجمه گوگل]بعضی ها معتقدند که کاهش، حل کردن چسب است که به طور سنتی شرکت ها را با هم ادغام می کند و بدون آن هرگز ممکن است شکوفا شود
[ترجمه گوگل]بعضی ها معتقدند که کاهش، حل کردن چسب است که به طور سنتی شرکت ها را با هم ادغام می کند و بدون آن هرگز ممکن است شکوفا شود
9. During my ascent, the spotlight expands, dissolving into a soft glow that eventually engulfs the entire stage.
[ترجمه ترگمان]در طول صعود من، نور افکن ها گسترش می یابد و به نور ملایمی تبدیل می شود که در نهایت کل صحنه را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]در طول صعود من، نور افکنی گسترش می یابد و به یک تابش نرم تبدیل می شود که در نهایت تمام مرحله را فرا می گیرد
[ترجمه گوگل]در طول صعود من، نور افکنی گسترش می یابد و به یک تابش نرم تبدیل می شود که در نهایت تمام مرحله را فرا می گیرد
10. Water is capable of dissolving carbon dioxide; the composition of the atmosphere would therefore change considerably.
[ترجمه ترگمان]آب قادر به انحلال دی اکسید کربن است؛ بنابراین ترکیب اتمسفر به طور قابل توجهی تغییر می کند
[ترجمه گوگل]آب قادر به حل کردن دی اکسید کربن است؛ بنابراین ترکیب جو به طور قابل توجهی تغییر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آب قادر به حل کردن دی اکسید کربن است؛ بنابراین ترکیب جو به طور قابل توجهی تغییر خواهد کرد
11. I imagined it all dissolving in a white heat, or swept away in an enormous wind.
[ترجمه ترگمان]تصور کردم که همه چیز در یک گرمای سفید از بین می رود، یا در یک باد عظیم ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]من آن را تصور تمام حل شدن در یک گرما سفید، و یا در یک باد عظیم انداختن
[ترجمه گوگل]من آن را تصور تمام حل شدن در یک گرما سفید، و یا در یک باد عظیم انداختن
12. That's a shame, for within its dissolving form there still lurks a Lancia flame of surprising intensity.
[ترجمه ترگمان]این شرم آور است، چرا که درون آن شکل غیرقابل انحلال آن، شعله Lancia از شدت حیرت آوری وجود دارد
[ترجمه گوگل]این شرم آور است، زیرا در قالب شکسته شدن آن هنوز شعله لانکا از شدت شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]این شرم آور است، زیرا در قالب شکسته شدن آن هنوز شعله لانکا از شدت شگفت انگیز است
13. They droned about, surrounded by the black, dissolving snorts of high explosive.
[ترجمه ترگمان]هر دو دور هم جمع می شدند، در محاصره سیاه و پر از مواد منفجره منفجر می شدند
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف، احاطه شده توسط سیاه و سفید، انفجار انفجار از انفجار بالا محاصره شده است
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف، احاطه شده توسط سیاه و سفید، انفجار انفجار از انفجار بالا محاصره شده است
14. The empire was dissolving like a morning mist.
[ترجمه ترگمان]امپراتوری مانند مه صبحگاهی محو شده بود
[ترجمه گوگل]امپراطوری مانند یک مه دود صبح شد
[ترجمه گوگل]امپراطوری مانند یک مه دود صبح شد
15. I can feel myself dissolving where the jellyfish stings me.
[ترجمه ترگمان]می توانم احساس کنم که در جایی که ستاره دریایی مرا می سوزاند، از بین می رود
[ترجمه گوگل]من می توانم احساس خودم را از بین ببرم در حالی که چتر دریایی من را می کشد
[ترجمه گوگل]من می توانم احساس خودم را از بین ببرم در حالی که چتر دریایی من را می کشد
کلمات دیگر: